2 ـ فشار بر سران كشورهاي در حال توسعه ، از جمله كشورهاي اسلامي، بمنظور كاهش ميزان رشد طبيعي جمعيّت در كشورشان .از آنجا كه استراتژي اوّل داراي وجهه (مشخّصه) سياسي است در همينجا سخن را به پايان ميرسانيم ؛ و در مورد سياست دوّم به تفصيل توضيح خواهيم داد و با توجّه به طرحهاي جمعيّتي آمريكا در كشورهاي در حال توسعه و كشورهاي اسلامي بررسيهائي را در مورد سياستهاي كنترل جمعيّت در كشورهاي اسلامي ارائه خواهيم داد.»
در اينجا شماره اوّل مقاله خاتمه مييابد ، و پايان آنرا به شماره دگر وعده ميدهد .در اين شماره از اين مقاله نيز مطالب حائز اهمّيّت را جدا و با خطّ درشت و داخل در كادري قرار داده است ، و ما بهمين منظور در اينجا بهمان شكل حكايت مينمائيم :
* كارشناسان غربي اظهار ميدارند
ديدگاههاي فلسفي سياستهاي جمعيّت شناسي كه بر اساس بيديني پايهگذاري شده ، با دين اسلام در تضادّ است .* با اينكه آمريكا از تكنولوژي بالائي برخوردار است ، در عين حال به افزايش جمعيّت در كشورهاي جهان سوّم با نگراني مينگرد .* موقعيّت جهان از نظر پراكندگي جمعيّت باعث شد كشورهاي غربي و در رأس آن آمريكا به كاهش رشد جمعيّت در كشورهاي جهان سوّم بويژه جمعيّت كشورهاي اسلامي بعنوان يكي از پايههاي استراتژيكدر سياست خارجي خود توجّه داشته باشند . [ [53] ]
* طرح چيزي بنام «رشد زن» در چارچوب سياستهاي كنترل جمعيّت كه توسّط سياستگذاران غربي برنامهريزي شده ، عبارتست از تغيير موقعيّت زن براي جدا شدن از ارزشهاي اخلاقي و اجتماعي كه ريشه مذهبي دارند .