، يعني اگر حضرت ، معاويه را نگاه مي داشت ، او روز به روز نيرومندتر مي شد و از هدف خودش هم بر نمي گشت . ولي در اينجا فرض اين است كه بايد صبر كنند تا روز به روز مأمون ضعيف تر شود و خودشان قوي تر گردند . پس اينها را نمي شود با هم قياس كرد
. سؤال :سؤال بنده راجع به مسموميت حضرت رضا بود چون جنابعالي ضمن بياناتتان فرموديد كه حضرت رضا معلوم نيست كه مسموم شده باشد ، ولي واقعيت اين است كه چون هر چه مي گذشت بيشتر معلوم مي شد كه خلافت حق حضرت رضاست ، مأمون مجبور شد
كه حضرت رضا را مسموم كند . دليلي كه مي آورند راجع به سن حضرت رضاست كه حضرت رضا در سن 52 سالگي از دنيا رفتند . اينكه امامي كه تمام جنبه هاي بهداشتي را رعايت مي كند و مثل ما افراط و تفريط ندارد در سن 52 سالگي بميرد خيلي بعيد است
. همچنين آن حديث معروف مي فرمايد :" ما منا الا مقتول او مسموم " يعني هيچكدام از ما ( ائمه ) نيستيم الا اينكه كشته شديم يا مسموم شديم . بنابراين اين امر از نظر تاريخ شيعه مسلم است . حالا اگر صاحب " مروج الذهب " ( مسعودي ) اشتباهي كرده دليل نمي شود كه ما بگوئيم حضرت رضا را مسموم نكرده اند بلكه از نظر اكثر مورخين شيعه حضرت رضا مسلما مسموم شده اند .
جواب :
من عرض نكردم كه حضرت رضا را مسموم نكرده اند . من خودم شخصا از نظر مجموع قرائن همين نظر شما را تأييد مي كنم . قرائن همين را نشان مي دهد كه ايشان را مسموم كردند ، و يك علت اساسي همان قيام بني العباس در بغداد بود .مأمون در حالي حضرت رضا را مسموم كرد كه از خراسان به طرف بغداد مي رفت و مرتب [ اوضاع بغداد را ] به او گزارش مي دادند . به او گزارش دادند كه اصلا بغداد قيام كرده . او ديد كه حضرت رضا را معزول كه نمي تواند بكند، و اگر با اين وضع هم بخواهد برود آنجا كار بسيار مشكل است . براي اينكه زمينه رفتن به آنجا را فراهم كند و به بني العباس بگويد كار تمام شد ، حضرت را مسموم كرد . آن علت اساسي ئي كه مي گويند و قابل قبول هم هست
و با تاريخ نيز وفق مي دهد همين جهت است ، يعني مأمون ديد كه رفتن به بغداد عملي نيست و بقاي بر ولايتعهد هم عملي نيست ( با اينكه مأمون جوانتر بود ، حدود 28 سال داشت و حضرت رضا سال داشتند ، و حضرت رضا نيز در آغاز به مأمون فرمود :من از تو پيرترم و قبل از تو مي ميرم ) و اگر به اين شكل بخواهد به بغداد برود
، محال است كه بغداد تسليم بشود ، و يك جنگ عجيبي در مي گيرد . وضع خود را خطرناك ديد . اين بود كه تصميم گرفت هم فضل را از ميان بر دارد و هم حضرت رضا را فضل را در حمام سرخس از بين برد . البته اين قدر معلوم است كه فضل به حمام رفته بود ،
عده اي با شمشير ريختند و قطعه قطعه اش كردند و بعد هم گفتند " افرادي با او كينه داشتند " ( و اتفاقا يكي از پسرخاله هاي او نيز جزء قتله بود ) و خونش را لوث كردند ، ولي ظاهر اين است كه آن هم كار مأمون بود ، ديد او خيلي
قدرت پيدا كرده و اسباب زحمت است ، او را از بين برد . بعد ، از سرخس آمدند به همين طوس . مرتب گزارشهاي بغداد هم مي رسيد . ديد نمي تواند با حضرت رضا و وليعهد علوي وارد بغداد شود ، اين بود كه حضرت را نيز در آنجا كشت
. يك وقت يك حرفي مي زنيم از نظر آنچه كه براي خود ما امري است مسلم . از نظر روايات شيعي شكي نيست در اينكه مأمون [ حضرت رضا را مسموم كرد ] ولي از نظر برخي مورخين اينطور نيست ، مثلا مورخ اروپايي اين حرف را قبول نمي كند
، او مدارك تاريخي را مطالعه مي كند ، مي گويد :تاريخ نوشته " قيل " . اغلب مورخين اهل تسنن كه [ اين قضيه را ] نقل كرده اند ، نوشته اند حضرت آمد در [ طوس ] مريض شد و فوت كرد و " قيل " كه مسموم شد ( و گفته شده كه مسموم شد ) . اين بود كه من مي خواستم با منطقي غير منطق شيعه نيز در اين زمينه صحبت كرده باشم ، والا قرائن همه حكايت مي كند از همين كه حضرت را مسموم كردند .