- بگويد :من منكر عدالت كلي نيستم ، من طرفدار اينكه دنيا بر اساس ظلم باشد نيستم ، ولي معتقدم اين دنياي ما آنقدر پست و دني است ، آنقدر ظلماني و تاريك است كه هيچوقت در دنيا عدل كلي و عدالت واقعي و صلح و صفاي واقعي و انسانيت واقعي و اينكه يك روزي واقعا افراد بشر با يكديگر انساني زندگي كنند نخواهد بود ، دنيا دار ظلم و تاريكي است
، همه ظلمها در آخرت جبران مي شود ، عدالت فقط مال آخرت است . در ميان غير مسلمانان و اديان ديگر چنين فكري وجود دارد . يكي از امتيازات اساسي معتقدات اسلامي - و بالاخص در ديد شيعه از اسلام - همين است كه :بدبين نباشيد ، دوره ظلم و ستم ، دوره
جنگ و دعوا ، دوره اختلاف ، دوره فساد اخلاق ، و دوره سياهي و ظلمت يك دوره موقت است و عاقبت نورانيت و عدالت است . اگر هم [ اين تعليم ] در اديان ديگر هست ، به اين روشني كه در مذهب شيعه وجود دارد قطعا در هيچ جا وجود ندارد . اين هم يك مطلب كه آينده بشريت در همين دنيا نيكي و رخت بر بستن ظلم و آمدن عدالت است ، و اگر انسان در درجه اول قرآن كريم را تأمل بكند مي بيندقرآن اين مطلب را تأييد و تأكيد مي كند ، نويد به آينده مي دهد و آينده دنيا را روشن مي بيند
. آيات زيادي در اين زمينه هست ، از جمله همين آيه اي كه در ابتداي سخنم تلاوت كردم :وعد الله الذين آمنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم في الارض كما استخلف الذين من قبلهم و ليمكنن لهم دينهم الذي ارتضي لهم و ليبدلنهم من بعد خوفهم امنا يعبدونني لا يشركون بي شيئا . وعده مي دهد به اهل ايمان و مردمي كه عملشان صالح و شايسته است كه عاقبت دنيا به دست اينهاست ، آن كه در نهايت امر بر دنيا حكومت مي كند دين الهي و معنويت و لااله الا الله است، ماديگريها و ماده پرستي ها و خود خواهيها از بين خواهد رفت ، عاقبت دنيا امنيت است :وليبدلنهم من بعد خوفهم امنا . عاقبت دنيا توحيد است به تمام مراتب خود . بنابراين ، از قرآن مجيد دو مطلب استفاده شد :يكي اينكه هدف اساسي انبياء دو چيز است :توحيد و بر قراري عدالت . اولي مربوط است به ارتباط انسان با خدا ، و دومي مربوط است به ارتباط انسانها با يكديگر . مطلب دوم اينكه مسئله عدالت ، تنها يك آرزو و خيال نيست ، يك واقعيتي است كه دنيا به سوي آن مي رود ، يعني
سنت الهي است و خدا عدالت را در نهايت امر بر دنيا حاكم خواهد كرد و بر اين دنيا قرنها و قرنها - كه ما نمي دانيم چقدر است ، شايد ميليونها سال ، و شايد صدها ميليون سال - بشر حكومت خواهد كرد اما يك بشر بالغ ، يك بشر انسان واقعي ، يك بشرهايي كه در ميان آنها از اين تيرگيها و ظلمهايي كه امروز هست هرگز چيزي وجود ندارد . بحث من درباره اين مطلب است كه عدل كلي در دنيا بر قرار مي شود ، بالخصوص راجع به يك جهت آن ، و آن اين است :اسلام كه مدعي است عدل كلي در دنيا بر قرار مي شود ، بر چه اساسي مدعي است كه بر قرار مي شود ؟ لهذا سه موضوع را بايد تشريح كنم :يكي اينكه اولا عدالت چيست ؟ دوم اينكه آيا در نهاد و فطرت بشر تمايل به عدالت وجود دارد يا اساسا در فطرت بشر ميل به عدالت وجود ندارد ، هر وقت عدالت به بشر داده شده است و داده بشود ، به زور است ، تحميل است ، بشر محال است به ميل و رضاي خودش زير بار عدالت برود . و مسئله سوم اين است :آيا عدالت عملي هست يا نيست ، و اگر عملي بشود به چه وسيله عملي خواهد شد ؟