سیری در سیره ائمه اطهار نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیری در سیره ائمه اطهار - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ساختند و نهضت اسلامي را از پشت خنجر زدند و از بين بردند . اقبال اين دو را در كتابش مذمت كرده . خيال مي كنم هر كس اشتباه كرده همين باشد . گفتم حالا ببينيم . كتاب را آوردند . ديدم در آن صفحه اي كه اين آقايان مي گويند ،
اينجور مي گويد :

هر جا كه در دنيا يك خرابي هست در آنجا يا يك صادقي وجود دارد و يا يك جعفري . در دو صفحه قبلش مي گويد :




  • جعفر از بندگان و صادق از دكن
    ننگ دين ننگ جهان ننگ وطن



  • ننگ دين ننگ جهان ننگ وطن
    ننگ دين ننگ جهان ننگ وطن



جعفر بنگالي و صادق دكني را مي گويد . مگر امام جعفر صادق اهل بنگال ياد كن بوده ؟ ! بعد هم ما تحقيق تاريخي كرديم ، معلوم شد پس از آنكه انگليس ها مي آيند هندوستان را احتلال بكنند ، دو سردار اسلامي شيعي يكي به نام سراج الدين و يكي به نام تيپوسلطان در شمال هندوستان ) اين دو نفر قهرمان بزرگ قيام مي كنند ( و اقبال اين دو قهرمان شيعي را در حد اعلي ستايش مي كند ) . انگليس ها در دستگاه سراج الدين ، جعفر را پيدا كردند

، با او ساختند ، او شريك دزد بود و رفيق قافله ، در دستگاه تيپو سلطان هم صادق را درست كردند ، او هم شد شريك دزد و رفيق قافله ، و اين هر دو آمدند از پشت خنجر زدند و نتيجه اين شد كه انگليس ها سيصد سال استعمار خودشان را بر هندوستان مستولي كردند
. نتيجه اين شده است كه سراج الدين و تيپو سلطان نزد شيعه محترمند ، چون هم شيعي هستند و هم قهرمان ، نزد اهل تسنن محترمند چون قهرمان اسلامي هستند ، نزد هندوها هم محترمند چون قهرمان ملي هستند ، ولي اين دو نفر ديگر ، خائن در نزد شيعه و سني و هندوي هندوستان و پاكستان ، و مردماني مذموم ، منفور


و سمبل خيانت هستند . هنوز كه سه ماه از برگزاري آن مجلس يادبود گذشته است شايد كمتر روزي اتفاق مي افتد كه من مواجه نشوم با اين سؤال كه آقا ! اين آقايي كه شما شعرهايش در مدح امام حسين را مي خوانيد
چرا به امام جعفر صادق فحش داده ؟ !

و چيزي كه اكنون در محافل غير اسلامي اسباب مضحكه شده است و من رنج مي برم اين است كه در يك محافل غير اسلامي اين قضيه منعكس شده است كه اقبال پاكستاني ، جعفر بنگالي و صادق دكني را هجو كرده و مسلمانها هر جا مي نشينند
مي گويند اقبال به امام جعفر صادق فحش داده ، عقل مسلمانها را ببينيد ! آنوقت ما در مقابل اين محافل غير اسلامي خجالت مي كشيم كه ببينيم مسلمانهاي ما سطح فكرشان اينقدر پايين است . معاويه هنگامي كه پيك علي ( ع ) در شام بود

، در حالي كه روز چهارشنبه بود گفت اعلام نماز جمعه كنيد . اعلام نماز جمعه كردند . در روز چهارشنبه نماز جمعه خواند . احدي به او اعتراض نكرد . در خفا نماينده علي ( ع ) را خواست ، گفت :

" برو به علي بگو با صد هزار شمشيرزن به سراغ تو مي آيم كه چهارشنبه را از جمعه تشخيص نمي دهند

. به علي بگو حساب كار خودت را بكن " . حالا حسينيه ارشاد گنهكار شده است كه يك روزي راجع به فلسطيني ها بحث كرده و گفته مردم ! به فلسطيني ها كمك كنيد . يك عده يهودي - كه جاسوسهاي اسرائيل در اين مملكت فراوانند
و بسياري از مسلمانهاي خودمان با كمال تأسف جاسوس آنها هستند - كينه برداشته اند با حسينيه ارشاد و روزي نيست كه عليه حسينيه ارشاد


شايعه درست نكنند ( 1 ) . من از شما هيچ چيزي نمي خواهم جز اينكه بگويم چشمتان را باز كنيد ، تحقيق كنيد ، بدانيد عناصر يهود در اين مملكت - و در همه ممالك اسلامي - فراوانند ، دست اينها ، جاسوسها و پول اينها مرتب دارد كار مي كند
. از خوارج نهروان نباشيد ، آخر تا كي ما مي خواهيم به نام اسلام عليه اسلام شمشير بزنيم ؟ ! اگر ما از اين درسها پند نگيريم ، پس از چه مي خواهيم پند بگيريم ؟ چرا ما هر سال مي آييم جمع مي شويم به نام

علي مجلس مي گيريم ؟
چون علي زندگيش آموزنده است . يكي از نكات آموزنده زندگي علي عليه السلام همين مبارزه با خوارج است ، مبارزه با خشكه مقدسي است ، مبارزه با نفاق است ، مبارزه با جهالت است ، علي شيعه جاهل نمي خواهد ،
علي شيعه اي كه حقه بازها و يهوديها و جهودها بيايند شايعه درست كنند بگويند اقبال پاكستاني به امام جعفر صادقتان فحش داده ، بعد مثل برق در ميان اين مردم ساري و جاري بشود كه اقبال پاكستاني العياذبالله ناصبي بوده - اين مردي كه مخلص اهل بيت پيغمبر است

- و نروند كتابش را باز كنند يا اقلا تاريخش را از سفارت پاكستان يا جاي ديگر بپرسند ، چنين شيعه اي را علي عليه السلام نمي خواهد و از او بيزار است . چشمهايتان را باز كنيد ، گوشهايتان را باز كنيد

هر حرفي را كه مي شنويد فورا نگوئيد " مي گويند چنين " ، آخر اين " مي گويند " ها ريشه هايش يك جاهاي خطرناك است ، تحقيق كنيد ، بعد از تحقيق هر چه كه مي خواهيد بينكم و بين الله بگوئيد ، اما بي تحقيق حرفي را نزنيد .

. 1 [ بديهي است اين سخنراني استاد شهيد قبل از استعفاي ايشان از هيئت مديره اين مؤسسه بوده است ] .

/ 144