هدايت الهى - سلسله داستان های آیه به آیه قرآن مجید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سلسله داستان های آیه به آیه قرآن مجید - نسخه متنی

علی میرخلف زاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

هدايت الهى

«مرحوم فخر الاسلام» ابتدا يكى از كشيش هاى بزرگ و معروف مسيحى بود، امّا پس از مدّتى پى به حقانيت اسلام بُرد و چون مَردى آزاده بود، مسلمان گرديد و چند كتاب نيز در ردّ مسيحيّت و يهود نوشت. او مقدّماتِ مسلمان شدن خود را چنين تعريف مىكرد:

«وطنِ من آمريكا است» پدرانم همگى كشيش و از علماىِ مسيحى بودند؛ از ابتداىِ جوانى، شوقِ تحصيل علوم دينى داشتم، بنابراين سرگرم علوم دينى شدم و كم كم مدارج علمى را طى كردم، تا اينكه كوچ كرده و خود را به مجلس درس «پاپ اعظم» رسانيدم.

در مجلسِ درس او چهارصد نفر شركت داشتند و من در ميانشان از هوش و استعداد بيشتر برخوردار بودم، به همين دليل مورد علاقه پاپ شدم به طورى كه تنها كسى بودم كه اجازه ورود به حَرَم پاپ را داشتم.

روزى به مجلس درس پاپ رفتم، او نيامده بود، گفتند: امروز پاپ مريض است و نمى آيد، شاگردان خودشان بحث مىكردند، صحبت راجع به كلمه «فارقليط» بود كه اين لفظ در «انجيل» آمده است، هر كس آن را طورى معنى مىكرد و چيزى مىگفت.

من به ديدن پاپ رفتم، او در بستر افتاده بود، گفتم: «به مجلس درس رفتم شما نيامده بوديد از اين رو به ديدنتان آمدم.»

پرسيد: «در نبودن من مباحثه برقرار بود؟» گفتم: آرى، در مورد كلمه «فارقليط» بحث مىكرديم. عدّه اى مىگفتند: به معنىِ «تسليت دهنده» است. حضرت عيسى فرموده است: «من مىروم و پس از من فارقليط مىآيد» پاپ گفت: «هيهات هيچ كس خبر از معنى آن ندارد».

تا اين جمله را گفت، من كه شيفته كمال بودم، دامنش را گرفتم و از او خواستم كه معنىِ اين كلمه را به من بگويد: او گفت: صلاح نيست، زيرا اظهارِ معنىِ آن براى من و تو ضرر دارد.» من اصرار كردم و او را سوگند دادم، پاسخ داد: «معنى كلمه را به تو مىگويم، به شرطى كه تا وقتى من زنده ام آن را فاش نكنى.» من پذيرفتم.

او گفت: «اين كليد را بردار و درِ آن جعبه را باز كن، در آن جعبه اى قرار دارد، آن را هم باز كن، در آن كتابى به زبانِ «شريانى» وجود دارد كه هزاران سالِ قبل نوشته شده است.»

وقتى كتاب را برداشتم، گفت: «فلان صفحه را بياور.» آن صفحه را پيدا كردم ديدم راجع به كلمه «فارقليط» بحث كرده است و گوشه اش نوشته: «فارقليط همان حضرت محمّد صلّى الله عليه وآله وسلّم است.»

پرسيدم: «اين محمّد صلّى الله عليه وآله وسلّم كيست؟» پاپ پاسخ داد: «همان كسى كه مسلمانان او را پيامبر مىدانند.»

گفتم: «پس مسلمانان بر حقّ هستند؟»

گفت: «آرى»

پرسيدم: «پس چرا شما حقّ را ظاهر نمى كنيد».

پاپ گفت: «افسوس كه من در آخر عمرم به اين راز پى بُردم، امّا اگر آن را اظهار كنم، حكومت مرا مىكشد، به هر كجا روم، حتّى در ميانِ مسلمان ها، حكومت مرا پيدا مىكند و به قتل مىرساند.

صلاح من در سكوت است. ولى تو جوان هستى، مىتوانى فرار كنى و بروى».

دستش را بوسيدم و از او خداحافظى كرده و همان روز به راه افتادم تا اينكه واردِ «شام» شدم. لطفِ خدا شاملِ حالِ من شد، مرا به يكى از علماىِ «شيعه» معرفى كردند با دستِ او اسلام آوردم و صرف و نحو و منطق و معانى بيان را خواندم، سپس به «نجف اشرف» رفتم و خدمت «سيد كاظم يزدى» و «آخوند خراسانى» به مرحله اجتهاد رسيدم، پس از آن براى زيارتِ آرامگاه «حضرتِ امام رضا سلام اللّه عليه» به ايران رفتم.

در تهران خبردار شدم كه مسيحيان چند كتاب در ردّ اسلام نوشته اند، خداوند به من توفيق داد كه چند كتاب در ردّ آنها بنويسم و تهمت هايشان را پاسخ دهم.»

مرحوم فخر الاسلام بيست جلد كتاب با بيانى شيرين لذّت بخش نوشته است، به راستى كه اين تاءييد الهى در نصرت اسلام است، كه يك نفر همه تبليغاتِ مخالفين را باطل نمايد.(130)




  • تا بر امان تو ما دست تولا زده ايم
    تا نهاديم به كوى تو صنم روى نياز
    در خور مستى ما رطل و خم ساغر نيست
    ما از آن باده كشانيم كه دريا زده ايم



  • به تولاى تو بر هر دو جهان پا زده ايم
    پشت پا بر حرم و دير و كليسا زده ايم
    ما از آن باده كشانيم كه دريا زده ايم
    ما از آن باده كشانيم كه دريا زده ايم



/ 113