يهودى هاى هدايت يافته
«مرحوم سيد مرتضى رضوان اللّه تعالى عليه» فرمود: «عمار ياسر» حكايت كرده: كه يك روز در خدمت سرور و آقايم «اميرالمؤمنين على عليه السلام» بودم، در آن وقت حضرت به قريه و روستاى اطراف كوفه كه دو يا سه فرسخى كوفه بود تشريف برده بودند.پنجاه نفر از يهودى ها محضر مقدّس حضرت مشرف شدند و گفتند: شما على بن ابى طالب امام مسلمين هستيد؟! حضرت فرمود: بله.گفتند: در كتابهايمان ذكر شده كه براى ما سنگى هست و بر آن سنگ اسم شش نفر از انبياء نقش است، ولى ما آن را پيدا نكرديم، اگر شما امام هستى آن را براى ما پيدا كن.حضرت فرمود: اى باد رَملها و شنها را زائل كن. يك وقت باد وزيدن گرفت و رمل ها را از روى سنگ برطرف كرد، سپس فرمود: اين همان سنگيست كه دنبالش مىگرديد.گفتند: آن سنگى كه ما مىخواستيم اسم شش نفر از انبياء روى آن حك شده بود، اين كه چيزى رويش ننوشته! حضرت فرمود: نوشته ها پشت اين سنگ است و بايد سنگ را برگردانيد.يهوديها جمع شدند و هرچه زور زدند نتوانستند آن سنگ را برگردانند.حضرت فرمود: كنار برويد، همه يهوديها كنارى آمدند و حضرت، دست مباركشان را روى سنگ گذاشتند و سنگ را غلطانيدند و برگرداندند.يك وقت اسامى شش نفر از جميع پيغمبران كه اصحاب شريعت بودند، «بنام حضرت آدم، حضرت نوح، حضرت ابراهيم، حضرت موسى، حضرت عيسى، حضرت محمد صلّى الله عليه وآله وسلّم ظاهر شد».آنها تا اين سنگ و اسامى روى آن را ديدند، همگى مسلمان شدند وگفتند: اشهد اءن لا اله الاّ اللّه وان محمدا رسول اللّه و انك اءمير المؤمنين و سيد الوصيين و حجّة اللّه فى ارضه.كسيكه تو را شناخت سعادت يافته و كسى كه با تو مخالفت كند هلاك شده و بسوى جهنم پرت شده.مناقب حضرت زياد است و اين هم نعمت بسيار مهمى است كه خداوند متعال به شيعيان عنايت فرموده و بايد قدر اين نعمت را بدانيم.مبادا مثل اين داستان يك سرى از يهودى ها هدايت پيدا كنند و شيعه و مسلمان شوند و غرق نعمت ولايت «محمد و آل محمد صلّى الله عليه وآله وسلّم» گردند و ما كه غرق نعمت ولايت هستيم، بر اثر گناه و معصيت دورمان كنند.«صراط الذين انعمت عليهم: خدايا ما را در آن راهى هدايت فرما كه به آنها نعمت ولايت و محبت على عليه السلام و آل على (عليهم السلام) عنايت كردى.»(137)
بجز از على كه داند كه زند دم از سلونى
على شاهدان عالم همه هندوى تو گردند
دل اگر على شناسى بخدا خدا پرستى
به نسيم تار زلف گل و سنبلم چه حاجت
على اى درخت طوبى و بهار باغ توحيد
كه ثمر بر آيد از تو چه شهيد كربلايى
بجز از على كه تاند كه كند گره گشايى
چه به مجمع كلويان تو بشاهدى در آيى
كه ره خدا پرستى بعلى است آشنايى
كه صبا برد ز خاكت همه بوى مشك سايى
كه ثمر بر آيد از تو چه شهيد كربلايى
كه ثمر بر آيد از تو چه شهيد كربلايى