هدايت يافته - سلسله داستان های آیه به آیه قرآن مجید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سلسله داستان های آیه به آیه قرآن مجید - نسخه متنی

علی میرخلف زاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

هدايت يافته

«خدايا ما را در وادى محبت محمد و آل محمد صلّى الله عليه وآله وسلّم غرق كن، در آن واديى كه نعمت ولايت و محبت على و آل على عليهم السلام بهشان عنايت كردى». بد بودند، امّا تو با لطف و مرحمت خودت آنها را به سوى خودت و «محمّد و آل محمّد صلّى الله عليه وآله وسلّم» جلب و جذب كردى، يكى از آن كسانيكه خدا دستش را گرفت و هدايتش كرد و در طريق ولايت محمد و آل محمد صلّى الله عليه وآله وسلّم انداخت، «ابو الحسن جمال الدين على» فرزند (عبد العزيز) پسر «ابن محمّد خلعى (يا خليعى) موصلى حلّى)، شاعر و سراينده گرانمايه» خاندان رسالت عليهم السلام» است.

كه در باره اهلبيت رسول اللّه صلّى الله عليه وآله وسلّم اشعار زيادى سروده و در تمام اشعار موجود او مدح و ستايش و سوگوارى ايشان موجود است.

او مردى فاضل و وارد در تمام فنون علمى، و توانا در معارضه كردن بود، شعرش روان و ساده است، ساكن حلّه شد، حدود سال 750 در آنجا درگذشت و در همان جا به خاك سپرده شد و قبر او نيز در آنجا معروف است.

او از پدر و مادرى ناصبى به دنيا آمد و «قاضى نور اللّه شوشترى رضوان اللّه تعالى عليه» درباره او فرموده است: كه «مرحوم زنوزى» در روضه اوّل «رياض الجنّة» گويد: مادر او نذر كرد كه اگر خدا به او پسرى عطا فرمايد، او را به راهزنى بر زائران (امام حسين عليه السلام» و كُشتن آنها بگمارد. پس چون او به دنيا آمد و به حدّ رشد رسيد، او را براى اداى نذرش فرستاد، و چون او به نواحى (مسيّب) كه در نزديكى (كربلا) است رسيد در كمين زوار نشست.

(در اينجا خدا دستش را گرفت و از راه مغضوبين به راه نعمت ولايت و محبّت «محمد و آل محمد صلّى الله عليه وآله وسلّم» و رحمت، هدايتش كرد.)

در اين هنگام خواب بر او غلبه كرد و قافله و كاروان زوّار گذشت و گرد و غبار زوّار بر سر و روى او نشست، در خواب ديد كه قيامت برپا شده و فرمان آمده است كه او را به آتش اندازند، لكن آتش او را براى آنكه غبار پاى زوّار بر سر و رويش نشسته است، نمى سوزاند.

از خواب بيدار شد و از قصد بد خود برگشت و همان جا توبه كرد و «محبّت و ولايت خاندان پاك پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم را به دل گرفت» و هراسان به كربلا و حاير شريف حسينى «عليه السلام» فرود آمد.

گويند: در آن وقت دو بيتى سرود كه ترجمه شعرش اين است:

مى بينمت سرگردان و حيران كه تو را شك پركرده و هوى پراكنده و پريشان نموده و تو دو دل شده اى.

پس، دلت را پاك كن و چشمت را به استعانت از خدا روشن نما، و اگر نجات و رستگارى مىخواهى «امام حسين عليه السلام» را زيارت كن تا آنكه خدا را با روشنى چشم، ديدار كنى.

هرگاه فرشتگان بدانند كه قصد زيارت او را نموده اى حتما نامت را ثبت مىكنند و آتش دوزخ بر تو حرام شود، «زير آتش جسمى را كه بر آن غبار زائران «امام حسين عليه السلام» باشد لمس نمى كند و نمى سوزاند»(139)




  • سر حلقه عشق ممكناتست حسين
    كوتاه مكن تو دست از دامن او
    البته بدان باب نجات است حسين



  • شافع به جزاءِ عرصاتست حسين
    البته بدان باب نجات است حسين
    البته بدان باب نجات است حسين



(محمد جعفر محزونى)

/ 113