حقيقت استعاذه
بله خودت به تنهائى نمى توانى از شر اين دشمن در امان باشى بايد به خدا پناهنده شوى، تا عنايت حق او را دفع كند. مگر لطف خدا يار شود، «يا غياث المستغيثين يا ملاذ اللائذين» اگر لوذ و پناهندگى به حق نباشد از شر شيطان كسى در امان نيست.بنابراين بايد «حقيقت استعاذه» را فهميد و تنها گفتن «اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم» فايده اى ندارد، استعاذه يك امر معنوى و حقيقى است كه اين لفظ كاشف از آنست، والاّ اگر حقيقت نداشته باشد همين گفتن ها هم گاهى مسخره و ملعبه شيطان است كه خودش به زبان طرف جارى مىكند.نوشته اند: يكى از علماء قلم به دست گرفت تا كتابى در مصائد و وسوسه هاى شيطان بنويسد. و مردم را از فريب خوردن او آگاه كند و بترساند، در همان زمان يكى از اخيار در عالم رؤيا و مكاشفه شيطان را مىبيند و به او مىگويد:ملعون خوب فلان آقا دارد رسوايت مىكند وكيدهايت را به خلق مىرساند.شيطان مسخره اش مىكند و مىگويد: اين كتاب را به دستور خود من مىنويسد!فرمود: چطور مىشود؟!گفت: من در دلش وسوسه انداختم كه تو عالمى علم خودت را ظاهر كن.... خودش هم متوجّه نيست و اسم كتابش را رد شيطان گذاشته ولى حقيقتش جلوه نفس و نمايش علم دادن است.بلى خود شيطان وا مىدارد كه به او فحش بدهند، يا به زبان تنها بگويند: «اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم»مانند كار دُوَل استعمارى است: در بعضى مستعمرات افرادى دارند كه در استعمار يار و ياور آنهايند، گاه به مقتضاى سياست و مصلحت روزگار وادار مىكنند اين افراد به آنها فحش بدهند، بد بگويند، مردم را از فجايع استعمار آگاه كنند، براى پرده پوشى و نعل وارونه زدن، تا بتوانند مقاصد استعمارى خود را توسط همين افراد بهتر پيش ببرند.عجب از سياست شيطانى، اولين سياستمدار و استاد همه سياستمداران شيطان است، سياست يعنى زير پرده كار كردن، كلاه سر همه گذاردن بدون اينكه جاى پائى از خودشان بگذارند.خدايا! تو يارى كن كه ما بتوانيم از شيطان بگريزيم، يعنى از گناه فرار كنيم. استعاذه به حق يعنى از گناه فرار كردن، زبان را محكم گرفتن و ديگر حرف لغو نزدن و عوضش «اعوذ باللّه...» گفتن.(36)
در همه حال ز شيطان لعين گوى اَعُوذ
هر كه زين ديو نگيرد به خداوند پناه
در همه هستيش ابليس لعين كرده نفوذ
بااللّه از آنكه بوسواس نگردى مَأ خُوذ
در همه هستيش ابليس لعين كرده نفوذ
در همه هستيش ابليس لعين كرده نفوذ