ابوالهيثم بن تَيِّهان: على دلسوزترين مردم براى امت در غدير - چهارده قرن با غدیر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

چهارده قرن با غدیر - نسخه متنی

محمدباقر انصاری زنجانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ابوالهيثم بن تَيِّهان: على دلسوزترين مردم براى امت در غدير

[ بحارالانوار: ج 28 ص 200. ]

دوازده نفر با اجازه ى اميرالمؤمنين عليه السلام قرار گذاشتند در روز جمعه كه ابوبكر منبر مى رود در مقابل منبر اجتماع كنند و آنچه درباره ى ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام مى دانند بگويند تا هم اتمام حجت بر ابوبكر باشد و هم بر مردم. روز جمعه يكى پس از ديگرى برخاستند و مطالبى گفتند تا نوبت به ابوالهيثم بن تيهان رسيد. او گفت:

من گواهى مى دهم كه پيامبرمان على عليه السلام را در روز غدير منصوب كرد. عده اى از انصار در اين باره به گفتگو پرداختند كه منظور پيامبر صلى اللَّه عليه و آله از اين اقدام چه بود و در اين باره سخن بسيار گفتند. لذا عده اى را خدمت آنحضرت فرستادند و در اين باره سؤال كردند. فرمود: 'به آنان بگوييد: على بعد از من صاحب اختيار مؤمنين است و دلسوزترين مردم براى امت من است'.

من به آنچه در خاطرم بود شهادت دادم. هر كس مى خواهد ايمان بياورد و هر كس مى خواهد كافر شود. وعده گاه روز قيامت است.

ابوايوب انصارى: سلام اى مولا و صاحب اختيار من

[ الغدير: ج 1 ص 188. ]

اميرالمؤمنين عليه السلام نشسته بودند كه مردى وارد شد در حاليكه آثار سفر در وى ديده مى شد. عرض كرد: سلام بر تو اى مولا و صاحب اختيار من! حضرت فرمود: اين كيست؟ عرض كردند: ابو ايوب انصارى. حضرت فرمود: راه برايش باز كنيد! مردم راه باز كردند و جلو آمد و عرض كرد:

از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله شنيدم كه مى فرمود: 'من كنت مولاه فعلى مولاه'.

مالك بن نويره: اى ابوبكر، بيعت غدير را فراموش كرده اى

[ نزهة الكرام "رازى": ج 1 ص 302-301. ]

مالك بن نويره رئيس قبيله ى بنى حنيفه بود كه در اطراف مدينه سكونت داشتند. او از حاضرين در غدير بود و همه ى واقعه را به چشم خود ديده و به قبيله ى خود بازگشته بود و براى آنان شرح داده بود.

پس از انتشار خبر رحلت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله مالك بعنوان رئيس قبيله براى تجديد عهد با مولاى خود اميرالمؤمنين عليه السلام به مدينه آمد و يكسره به مسجد رفت ولى با تعجب ابوبكر را بر فراز منبر ديد. از همانجا صدا زد: 'اى ابوبكر، بيعت على عليه السلام در روز غديرخم را فراموش كردى؟ اين منبر جاى تو نيست كه بر آن خطابه مى خوانى'! اين را گفت و به قبيله ى خود بازگشت و با ابوبكر بيعت نكرد.

ابوبكر ترسيد و براى مقابله با او بهانه اى كه براى ساير قبايل عرب بكار مى بست به ميان آورد. ابتدا فردى را فرستاد و بعنوان نماينده ى خليفه از او زكات طلب كرد. مالك گفت: زكات را بايد به امام داد، و ابوبكر امام نيست تا به او زكات بدهم!!

با آمدن اين پاسخ براى ابوبكر، حكم ارتداد آنان را صادر كرد و خالد را با لشكرى به جنگ آنان فرستاد. مالك كه عمق توطئه را احساس كرده بود اذان و نماز بپاداشت تا تهمت را رد كرده باشد و بر همه معلوم كند كه منظور اينان از ارتداد نپذيرفتن ابوبكر است.

خالد كه دستور را از قبل گرفته بود در يك اقدام مزوّانه به آنان امان داد ولى سپس دستور داد در يك شبيخون آنان را اسير كنند و مردانشان را بكشند و زنانشان را اسير كنند. مالك بن نويره اولين شهيد راه غدير شد و خالد بى شرمانه در همان شب با همسر او همبستر گرديد، و معلوم شد اينان كه به مبارزه ى باصطلاح مرتدين آمده بودند، خودشان تا چه حد مرتد بودند.

/ 109