خوشدل كرمانشاهى: خم ولاى ساقى كوثر
در غدير خم نبى خشت از سر خم برگرفت
از خم خمر خلافت در غدير خم بلى
ساقى كوثر ز دست مصطفى ساغر گرفت
خشت از خم ولاى ساقى كوثر گرفت
ساقى كوثر ز دست مصطفى ساغر گرفت
ساقى كوثر ز دست مصطفى ساغر گرفت
سيد مصطفى موسوى گرمارودى: غدير، گلِ هميشه بهار
گلِ هميشه بهارم غدير آمده است
خداى گفت كه 'اكملت دينكم'، آنك
قسم بخون گل سرخ در بهار و خزان
گل هميشه بهارم بيا كه آيه ى عشق
بنام پاك تو در ذهن مردمان باقى است
شراب كهنه ى ما در خم جهان باقى است
نواى گرم نبى در رگ زمان باقى است
ولايت على و آل، جاودان باقى است
بنام پاك تو در ذهن مردمان باقى است
بنام پاك تو در ذهن مردمان باقى است
عرش بر دوش غدير
در روز غدير، عقل اول
چون عرش تو را كشيد بر دوش
فرمود كه اين خجسته منظر
بر دامن او هر آن كه زد دست
چون ذره به آفتاب پيوست
آن مظهر حق، نبىِّ مرسل
آنگاه گشود لعل خاموش
بر خلق پس از من است رهبر
چون ذره به آفتاب پيوست
چون ذره به آفتاب پيوست