عليرضا سپاهى لائين: تنها در غدير - چهارده قرن با غدیر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

چهارده قرن با غدیر - نسخه متنی

محمدباقر انصاری زنجانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عليرضا سپاهى لائين: تنها در غدير






  • دشت غوغا بود، غوغا بود، غوغا در غدير
    در شكوه كاروان آن روز با آهنگ زنگ
    اى فراموشان باطل سر به پايين افكنيد
    حيف اما كاروان منزل به منزل مى گذشت
    كاروان مى رفت و حق مى ماند تنها درغدير!!



  • موج مى زد سيل مردم مثل دريا در غدير
    بى گمان بارى رقم مى خورد فردا در غدير
    چون پيغمبر دست حق را برد بالا در غدير
    كاروان مى رفت و حق مى ماند تنها درغدير!!
    كاروان مى رفت و حق مى ماند تنها درغدير!!



ناصر شعار ابوذرى: چراغانى صحراى غدير






  • گفت برخيز كه از يار سفير آمده است
    موج يك حادثه در جان غدير است امروز
    بيعت شيشه اى و آهن پيمان شكنى
    پس از آن بيعتِ پر شور على تنها ماند
    موج آن حادثه در جان غدير است هنوز
    و على چهره ى تابان غدير است هنوز



  • به چراغانى صحراى غدير آمده است
    و على چهره ى تابان غدير است امروز
    داد از بيعتِ آبستنِ پيمان شكنى!
    و وصاياى نبى در دل صحرا جا ماند
    و على چهره ى تابان غدير است هنوز
    و على چهره ى تابان غدير است هنوز



/ 109