عمرو بن ميمون: در غدير نام على به صراحت برده شد - چهارده قرن با غدیر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

چهارده قرن با غدیر - نسخه متنی

محمدباقر انصاری زنجانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عمرو بن ميمون: در غدير نام على به صراحت برده شد

[ بحارالانوار: ج 40 ص 68 ح 104. اثبات الهداة: ج 2 ص 87 ح 358. ]

عمرو بن ميمون اودى گفت: عده اى از مردم نسبت به على بن ابى طالب عليه السلام بدگويى مى كنند. اينان هيزم آتش اند. من از عده اى از اصحاب پيامبر صلى اللَّه عليه و آله شنيده ام كه مى گفتند: به على بن ابى طالب عليه السلام خصوصياتى داده شده كه به احدى از بشر داده نشده است. از جمله اينكه او صاحب روز غدير خم است كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نام او را به صراحت برد و ولايت او را بر امتش لازم كرد و مقام والاى او را به آنان شناسانيد و منزلت او را روشن ساخت و فرمود: اى مردم چه كسى صاحب اختيارتر از شما نسبت به خودتان است؟ گفتند: خدا و رسولش. فرمود: 'من كنت مولاه فعلى مولاه'.

شريك: به دليل غدير، هر كس على را نشناسد در آتش است

[ المسترشد: ص 270 ح 81. ]

شريك بن عبداللَّه نخعى كه يكى از قضات بزرگ سنى است، سخن جالبى درباره ى غدير گفته است. از او پرسيدند: چه مى گويى درباره ى كسى كه از دنيا رفته و نسبت به ابوبكر معرفتى ندارد؟ پاسخ داد: چيزى بر عهده ى او نيست. گفتند: اگر نسبت به على عليه السلام معرفت نداشته باشد چطور؟ گفت: در آتش است! زيرا پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در روز غدير او را بعنوان عَلَم و راهنما بين مردم منصوب كرده و فرمود: 'من كنت مولاه فعلى مولاه'.

زيد بن على بن الحسين: غدير، نصب علامت خداوند براى روز اختلاف

[ اثبات الهداة: ج 2 ص 34 ح 141. ]

نزد زيد بن على بن الحسين عليه السلام كلام پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ذكر شد كه فرموده: 'من كنت مولاه فعلى مولاه'. زيد گفت: پيامبر صلى اللَّه عليه و آله او را بعنوان علامتى منصوب فرمود كه حزب خداوند هنگام اختلاف شناخته شوند.

اتمام حجت زنان با غدير

حضرت فاطمه زهرا عليه السلام در مقام عصمت و مرتبه ى سيدة نساء العالمين، اولين مدافع غدير بودند. [ فرمايشات حضرت زهرا عليهاالسلام درباره ى غدير در بخش چهارم كتاب حاضر گذشت. ]

زنان نيز بعنوان نيمى از مخاطبان 'من كنت مولاه فعلى مولاه' در اعتقاد به غدير و دفاع از آن وظيفه دارند. همانگونه كه ولايت صاحب غدير بر مردان و زنان يكسان است وظيفه ى اين دو گروه نيز در برابر او يكسان است. در طول تاريخ نيمى از عدد ميلياردى شيعيان و دوستان اميرالمؤمنين عليه السلام را زنان تشكيل داده اند و در اعتقاد به آن حضور داشته اند.

در موقعيت هاى دفاعى غدير، بنابر شرايط مختلف زمانها، به موارد شاخصى برمى خوريم كه زنان از غدير دفاع كرده اند و در برابر دشمنانى همچون معاويه اتمام حجت كرده اند، و اين حاكى از آن است كه دفاع از ولايت در هر شرايطى بر مرد و زن واجب است.

ام سلمه: حاضر در غدير

[ اثبات الهداة: ج 2 ص 149 ح 652. ]

ام سلمه كه از حاضرين در غدير است حديث غدير اين گونه نقل كرده است: پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: 'من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه'.

خوله حنفيه: بخاطر غدير مورد غضب سقيفه قرار گرفتيم

[ اثبات الهداة: ج 2 ص 32 ح 170. بحارالانوار: ج 29 ص 460. ]

در حكومت غاصبانه ى ابوبكر عده اى از پذيرفتن خلافت او سرباز زدند و اعلام كردند كه فقط خليفه ى تعيين شده در غدير را به امامت قبول دارند. از جمله ى اين افراد مالك بن نويره رئيس قبيله ى بنى حنيفه بود كه از پرداخت زكات هم به نمايندگان ابوبكر ابا كرد.

ابوبكر سرلشكر خود خالد بن وليد را به جنگ مالك فرستاد. خالد كه در خباثت و جنايت و بى حيايى يد طولايى داشت با لشكر خود از مدينه خارج شد تا به منطقه ى مزبور رسيد. مالك برخورد مسلحانه ى ابوبكر را كه ديد فهميد با تهمت ارتداد مى خواهند با آنها بجنگند. لذا در مقابل آنها اعلام كرد كه ما مسلمانيم و اذان گفتند و همه به نماز ايستادند؛ و بهانه ى خالد از اين جهت قطع شد، ولى دستور كار به او داده شده بود.

پس از نماز مغرب و عشا قرار شد شب را هر دو گروه به استراحت بپردازند تا فردا صبح در حل و فصل امور مذاكره كنند. خالد با يك اقدام ناجوانمردانه به مالك نيرنگ زد و در حاليكه آنها سلاحها را بر زمين گذارده بودند همه را اسير كردند و در يك فرمان اسيران راكشتند و خالد همان شب با همسر مالك همبستر شد تا اسلام سقيفه اى به همه معرفى شود.

به اين همه اكتفا نكردند و زنان و دختران مسلمان قبيله را بعنوان اسير به مدينه
آوردند تا بين مسلمانان قسمت كنند! خوله دخترى از آنان بود كه او را بعنوان اسير وارد مسجد كردند. او در ابتداى ورود به مسجد صدا زد: اى مردم، محمد صلى اللَّه عليه و آله چه شده است؟ گفتند: از دنيا رفت. پرسيد: آيا قبر و زيارتگاهى دارد؟ گفتند: آرى اين تربت و قبر اوست. از همانجا خطاب به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله صدا زد: 'السلام عليك يا رسول اللَّه. من شهادت مى دهم كه صداى مرا مى شنوى و قادر بر پاسخ من هستى. ما بعد از تو اسير شده ايم در حاليكه به لا اله الا اللَّه و محمد رسول اللَّه شهادت مى دهيم'.

سپس نشست. در اينجا طلحه و زبير او را بعنوان كنيز براى خود درخواست كردند. خوله گفت: اى اعرابى "كه از دين خدا خبر نداريد"، چگونه است كه زنان خود را در پس پرده ها نگه داشته ايد و زنان ديگران را هتك حرمت مى كنيد؟! سپس گفت: به خدا و پيامبر قسم، كسى مالك من نخواهد شد مگر آن كسى كه خبر دهد آنچه مادرم در زمان حامله بودنش به من در خواب ديده و آنچه هنگام ولادتم به من گفته و علامتى كه بين من و اوست.

در اينجا اميرالمؤمنين عليه السلام وارد مسجد شد و پرسيد: اين چه سر و صدايى است كه در مسجد پيامبر صلى اللَّه عليه و آله برپا شده؟ داستان خوله را گفتند. حضرت فرمود: من اگر بگويم او از آن من خواهد بود؟ گفتند: آرى. حضرت از خوله هم در اين باره پرسيد. خوله گفت: تو كيستى كه در بين اين مردم چنين ادعايى مى كنى؟!! فرمود: من على بن ابى طالبم. خوله عرض كرد:

شايد تو همان كسى هستى كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در غدير خم بعنوان عَلَم و راهنماى مردم برايمان منصوب كرد؟

حضرت فرمود: من همانم. خوله عرض كرد:

ما بخاطر تو غضب كرديم و بخاطر تو به ما حمله كردند و ما را غارت كردند و اسير گرفته آوردند؛ زيرا مردان ما گفتند: ما صدقات اموالمان و اطاعت خود را در اختيار كسى قرار نمى دهيم مگر آن كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله او را براى ما و شما نصب كرده است.

/ 109