قطعات ادبى
اسماعيل نورى علاء: غدير، معيارى كه بدنيا آمد
آرى... خم! شربدار ولايت
غدير حادثات
و ميان منزل افشاى رازهاست.
بنگريدش
كه بر اوج دست و بازو
در چنگ چنگالى از نور
ايستاده است
- به ابرها نزديكتر تا به ما-
و نگاه نمى كند
نه در چشمان مشتاق
نه در ديدگان دريده از حسد.
به اين ترانه گوش كنيد
كه در هفت آسمان مى طپد:
'هر كه مرا مولاى خويش بداند اينكه فرا چنگ من ايستاده مولاى اوست'.
آرى
امروز همه چيز كامل است
معيارى بدنيا آمده
كه در سايه اش
نيك و بد از هم مشخصند.