بحث در معناى كلمه 'مولى' - چهارده قرن با غدیر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

چهارده قرن با غدیر - نسخه متنی

محمدباقر انصاری زنجانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بحث در معناى كلمه 'مولى'

خطبه ى غدير منشور دائمى اسلام تلقى مى شود و داراى محتوايى فراگير نسبت به همه ى جوانب اسلام بصورت كلى است. ولى بحثهاى علمى در متن حديثِ غدير عموماً در كلمه ى 'مولى' و معانى عرفى و لغوى آن مرتكز است.

اين بدانجهت است كه قطب اصلى حديث جمله ى 'مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ'- كه در حساسترين موقعيت خطبه ادا شده است- و هرگاه بصورت اختصار به حديث غدير اشاره شود همين جمله مد نظر قرار مى گيرد، و راويان و محدثين نيز در هنگام اختصار به همين جمله اكتفا نموده و قرائن همراه آن را حذف كرده اند.

نكته ى قابل توجه در اين مقطع آن است كه با توجه به متن خطبه ى مفصل و دقت در ساير مطالبى كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در خطبه ى خود فرموده اند، معناى 'مولى' و مراد از 'ولايت'، هم براى مخاطبين در غدير بسيار واضح و روشن بوده، و هم براى هر مُنصفى كه متن را مطالعه كند و شرايط خطبه را بطور كامل در نظر بگيرد واضح تر از آن خواهد بود كه جاى بحث و احتجاج باشد.

بكار گرفتن كلمه 'مولى' براى آن است كه هيچ لفظى از قبيل 'امامت'، 'خلافت'، 'وصايت' و امثال اينها، نمى تواند حامل معناى دقيقى باشد كه فوق همه ى معانى الفاظ مذكور است.

پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نمى خواهد فقط امامت يا خلافت يا وصايت حضرت را بيان كند، بلكه مى خواهد اولى به نفس بودن و صاحب اختيار تام بر جان و مال و عرض و دين مردم بودن و بعبارت واضحتر 'ولايت مطلقه ى الهيه' را كه به معناى نيابت تامه از طرف پروردگار است بيان كند، و هيچ لفظى فصيح تر و گوياتر از 'مولى' براى رساندن اين منظور پيدا نمى شود.

دشمنان غدير هم اگر كلمه ى ديگرى در اينجا بكار رفته بود خيلى آسانتر آن را مى پذيرفتند و يا در مقام رد آن چنين تلاش نمى كردند، و اگر بنا به تعدد معانى بود در الفاظ ديگر بسيار آسانتر بود. آنان با تشكيك در معناى اين كلمه مى خواهند آن را از محتواى مهم و كارساز عقيدتى و اجتماعى آن جدا كنند و آن را در حد بيان يك موضوع عاطفى و اخلاقى پايين بياورند. آنان از معناى وسيع 'اولى به نفس' وحشت
دارند و معناى آن را خوب مى فهمند كه اينچنين به مبارزه اش برخاسته اند. ما هم بايد بر سر همين معنى پافشارى كنيم، و از خدا و رسول تشكر كنيم كه با بكار بردن چنين كلمه اى در تركيب خاص جمله، بنيادى محكم در فرهنگ اعتقادى ما بر جاى گذاشته اند كه از آن نتايج زير گرفته مى شود:

- امامت و ولايت دوازده امام معصوم عليهم السلام بلافاصله پس از رحلت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله.

- اطلاق و عموميت ولايت و اختيار ايشان بر همه ى انسانها و در همه ى زمانها و مكانها و در هر شرايطى.

- استناد ولايت ايشان به امضاى پروردگار و اينكه امامت يك منصب الهى است.

- عصمت صاحبان ولايت به امضاى خدا و رسول.

- تعهد مردم در مقابل ولايت ائمه عليهم السلام دقيقاً مانند تعهدشان در مقابل ولايت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله.

از همه مهمتر اينكه لازمه ى اثبات چنين محتواى بلندى، عدم مشروعيت هر ولايتى بدون اذن پروردگار و با انتخاب غير خداوند است كه خط بطلان بر هر دين و مذهبى مى كشد كه غير از ولايت اهل بيت عليهم السلام را پذيرفته باشند.

منشا بحث در كلمه مولى

بحث درباره ى معناى كلمه ى مولى از آنجا شروع شده كه اكثر راويانِ مخالفِ شيعه، فقط همين يك فقره از حديث را نقل كرده اند، و متكلمين آنها براى دفاع از خود همه ى قرائن و مطالب تاريخ را رها كرده اند و از همه ى خطبه كلمه ى 'مولى' را انتخاب كرده اند و به بحث درباره ى معناى لغوى و عرفى آن پرداخته اند. طبيعى است كه در مقابل آنان علماى شيعه هم بر سر همين موضوع بحث نموده و به آنان جواب لازم را داده اند و بطور ناخواسته همه ى جوانب سخن بر سر همين يك كلمه مرتكز شده است.

در كتاب 'عوالم العلوم': ج 3/15 ص 331 بحث مف صلى درباره ى معناى مولى آورده،و در ص 589 تعدادى از كتب تفسير عامه را ذكر كرده كه كلمه ى 'مولى' را
بمعناى 'اولى' دانسته اند. همچنين در ص 59 فهرستى از راويان حديث و شعرا و اهل لغت كه معنى 'اولى' را معناى ا صلى كلمه دانسته اند آورده، كه ذيلاً نام آنان ذكر مى شود:

محمد بن سائب كلبى م 146، سعيد بن اوس انصارى لغوى م 215، معمر بن مثنى نحوى م 209، ابوالحسن اخفش نحوى م 215، احمد بن يحيى ثعلب م 291، ابوالعباس مبرّد نحوى م 286، ابواسحاق زجاج لغوى نحوى م 311، ابوبكر ابن انبارى م 328، سجستانى عزيزى م 330، ابوالحسن رمانى م 384، ابونصر فارابى م 393، ابواسحاق ثعلبى م 427، ابوالحسن واحدى م 468، ابوالحجاج شمنترى م 476، قاضى زوزنى م 486، ابو زكريا شيبانى م 502، حسين فرّاء بغوى م 510، جاراللَّه زمخشرى م 538، ابن جوزى بغدادى م 597، نظام الدين قمى م 728، سبط ابن جوزى م 654، قاضى بيضاوى م 685، ابن سمين حلبى م 756، تاج الدين خجندى نحوى م 700، عبداللَّه نسفى م 710، ابن صباغ مالكى 755، واعظ كاشفى م 910، ابوالسعود مفسّر م 982، شهاب الدين خفاجى م 1069، ابن حجر عسقلانى، فخر رازى، ابن كثير دمشقى، ابن ادريس شافعى، جلال الدين سيوطى، بدرالدين عينى.

/ 109