اقرار ابليس درباره غدير - چهارده قرن با غدیر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

چهارده قرن با غدیر - نسخه متنی

محمدباقر انصاری زنجانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اقرار ابليس درباره غدير

[ بحارالانوار: ج 39 ص 162 ح 1. ]

سلمان كه در پرتو ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام چشم بصيرتش فراتر از ظاهر را مى ديد نقل مى كند: عده اى مشغول ناسزا گفتن نسبت به ساحت مقدس اميرالمؤمنين عليه السلام بودند. در همين حال ابليس "بصورت آدمى" گزارش از آنجا افتاد و ايستاد و خطاب به آنان چنين گفت: بدا به حال شما كه به مولى و صاحب اختيار خود ناسزا مى گوييد! گفتند: تو از كجا مى گويى او مولاى ماست؟ ابليس گفت:

از كلام پيامبرتان كه فرمود: 'من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره و اخذل من خذله'!

ابوبكر: چيزى بعد از غدير تغيير نيافته

[ بحارالانوار: ج 41 ص 228. صورت كامل ماجرا در ص 43 كتاب حاضر ذكر شد. ]

روزى ابوبكر با نيرنگى تازه براى توجيه غصب خلافت، نزد اميرالمؤمنين عليه السلام آمد و گفت:

پيامبر درباره ى مسئله ى ولايت تو بعد از ايام ولايت در غدير چيزى را تغيير نداده و من شهادت مى دهم كه تو مولاى من هستى و بدين مطلب اقرار مى نمايم، و در زمان پيامبر هم بعنوان اميرالمؤمنين بر تو سلام كرده ام ولى...'.

عمر بن خطاب: على به عنوان امام ما منصوب شد

[ اثبات الهداة: ج 2 ص 201 ح 1015. ]

از عمر نيز حديث غدير به اين صورت نقل شده است:

پيامبر على را بعنوان امام منصوب كرد و گفت: 'من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره و اخذل من خذله، خدايا تو بر اينان شاهد هستى'!

عمر مى گويد جوان خوش سيمايى را ديدم كه گفت: اى عمر، چه مى بينى؟ بخدا قسم پيامبر صلى اللَّه عليه و آله پيمانى بر شما بست كه جز منافق آن را بر هم نمى زند، و عهدى گرفت كه با آن مخالفت نمى كند مگر كسى كه از دينش مرتد شده باشد. اى عمر، تو بپرهيز از اينكه آن را بر هم زنى يا با آن مخالفت كنى!!

ابوهريره: در غدير آيه اليوم اكملت... نازل شد

[ بحارالانوار: ج 37 ص 108. ]

ابوهريره در موردى روز غدير را چنين توصيف كرده است:

روز غدير خم پيامبر صلى اللَّه عليه و آله دست على بن ابى طالب عليه السلام را گرفت و فرمود: آيا من صاحب اختيار مؤمنين نيستم؟ گفتند: آرى يا رسول اللَّه. فرمود: 'من كنت مولاه فعلى مولاه'... و خداوند آيه نازل كرد كه 'اليوم اكملت لكم دينكم...'.

ابوهريره: در غدير حاضر بودم

[ الغدير: ج 1 ص 203. ]

اصبغ بن نباته در جنگ صفين به ابوهريره گفت:

تو را قسم به خدايى كه جز او خدايى نيست و عالم به غيب و شهود است، و بحق حبيب خدا حضرت محمد مصطفى عليه السلام كه به من خبر دهى آيا در روز غدير خم حاضر بودى؟
ابوهريره گفت: آرى، حاضر بودم. اصبغ گفت: پيامبر صلى اللَّه عليه و آله درباره ى على عليه السلام چه مى فرمود؟ ابوهريره گفت: از او شنيدم كه مى فرمود: من كنت مولاه فعلى مولاه.

اى ابوهريره، ولايت دشمن غدير را پذيرفته اى؟

[ بحارالانوار: ج 37 ص 199. اثبات الهداة: ج 2 ص 179 ح 858. ]

بعد از شهادت اميرالمؤمنين و صلح امام حسن عليه السلام، ابوهريره همراه معاويه وارد كوفه شد. او هر شب با معاويه در مسجد كوفه در كنار باب كنده مى نشست. يك شب جوانى از اهل كوفه نزد ابوهريره نشست و گفت: اى ابوهريره، تو را به خدا قسم مى دهم، آيا از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله شنيدى كه درباره ى على بن ابى طالب عليه السلام مى فرمود: 'اللهم وال من والاه و عاد من عاداه'؟

ابوهريره در حضور معاويه گفت: آرى! جوان گفت: من هم خدا را شاهد مى گيرم كه تو ولايت دشمن او "معاويه" را پذيرفته اى و با دوست او دشمنى كرده اى!

ابوهريره همانجا برخاست و از مسجد خارج شد و ديگر بازنگشت تا از كوفه بيرون رفت!!

/ 109