واژه ملت - خدمات متقابل اسلام و ایران نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خدمات متقابل اسلام و ایران - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
نيز همان طور كه مي دانيم زيان اينكار در درجه اول متوجه خودشان گرديده است و با آنهمه كثرت جمعيت و مصالح جنگي نتوانسته اند با اسرائيلي ها برابري نمايند . و بدون شك اگر اعراب به نيروي مذهبي خود تكيه مي كردند هرگز دچار چنين شكستي نمي شدند . يكي از نويسندگان پاكستاني نوشته بود : در جنگ ژوئن اعراب و اسرائيل نيروي مذهبي يعني صهيونيسم بر نيروي قوميت غلبه كرد اگر چه در اين بيان نوعي اغراق و مبالغه وجود دارد يعني عامل مذهب را در صهيونيسم زياد دخالت داده است زيرا در قوم يهود هميشه نژاد بر مذهب غلبه داشته و دارد ، ولي از آنجهت كه اتكاء بيمعني اعراب را بر عربيت تخطئه مي كند صحيح است . در سال گذشته ( سال 1387 قمري ) كه به حج مشرف بوديم در مؤتمر رابطة العالم الاسلامي يكي از دانشمندان عرب سخنراني بليغي كرد و در ضمن سخنراني فرياد مي زد والله لم يدخل الاسلام المعركة قط به خدا قسم كه در اين مبارزه اصولا پاي اسلام داخل نشده بود ، اسلام هرگز وارد معركه نشد ، اسلام نبود كه با اسرائيل مي جنگيد ، عربيسم بود كه با صهيونيسم مي جنگيد .

بر نخواهد گشت ، تعاليم زرتشتي ، جاي تعاليم اسلامي را نخواهد گرفت . شخصيتهاي مزدكي و مانوي و زرتشتي و همه كساني كه امروز تحت عنوان دروغين ملي معرفي مي شوند و هيچ صفت مشخصه اي جز انحراف از تعليمات اسلامي نداشته اند ، خواه آنكه رسما به نام مبارزه با اسلام فعاليت كرده باشند يا مبارزه با قوم عرب را بهانه قرار داده باشند ، هرگز جاي قهرمانان اسلامي را در دل ايرانيان نخواهند گرفت ، هرگز المقنع و سنباد و بابك خرم دين و مازيار جاي علي بن ابيطالب و حسين بن علي و حتي سلمان فارسي را در دل ايرانيان نخواهند گرفت .

اينها را همه مي دانند . ولي در عين حال جوانان خام و بيخرد را مي توان با تحريك احساسات و تعصبات قومي و نژادي و وطني عليه اسلام برانگيخت و رابطه آنان را با اسلام قطع كرد ، يعني اگرچه نمي شود احساسات مذهبي ديگري به جاي احساسات اسلامي نشانيد ، ولي مي شود احساسات اسلامي را تبديل به احساسات ضد اسلامي كرد و از اين راه خدمت شاياني به استعمارگران نمود . لهذا مي بينيم افرادي كه بكلي ضد دين و ضد مذهب و ضد خدا هستند ، در آثار خود و نوشته هاي پوچ و بي مغز خود از زرتشتي گري و اوضاع ايران قبل از اسلام حمايت مي كنند ، هدفشان روشن و معلوم است .

ما مي خواهيم در اين بحث خود با همان منطقي كه اين افراد به كار مي بندند وارد بحث شويم ، يعني منطق مليت و احساسات ملي و ناسيوناليستي ، آري با همين منطق هر چند توجه داريم كه به قول اقبال پاكستاني " ملت پرستي ، خود نوعي توحش است " ، توجه داريم كه احساسات ملي تا آنجا كه جنبه مثبت داشته باشد و نتيجه اش خدمت به هموطنان باشد قابل توجه است ، ولي آنجا كه جنبه منفي به خود مي گيرد و موجب تبعيض در قضاوت ، در ديدن و نديدن خوبيها و بديها ، و در جانبداريها مي شود ضد اخلاق و ضد انسانيت است ، توجه داريم كه منطق عاليتري از منطق احساسات ملي و ناسيوناليستي وجود دارد كه طبق آن منطق ، علم و فلسفه و دين ، فوق مرحله احساسات است . احساسات قومي و غرورهاي ملي در هر كجا مطلوب باشد در جستجوهاي علمي و فلسفي و ديني مطلوب نيست .

يك مسئله علمي يا يك نظريه فلسفي يا يك حقيقت ديني را هرگز به دليل اينكه ملي و وطني است نمي توان پذيرفت ، همچنانكه به بهانه اينكه بيگانه و اجنبي است نمي توان ناديده گرفت و رد كرد . راست گفته آنكه گفته است : " علم و دين و فلسفه وطن ندارد ، همه جايي و همگاني است " همچنانكه رجال علم و رجال دين و رجال فلسفه نيز وطن ندارند ، جهاني مي باشند ، به همه جهان تعلق دارند ، همه جا وطن آنهاست و همه جهانيان هموطن آنها هستند آري همه اينها را مي دانيم . اما ما فعلا به اين منطق عالي عقلي و انساني كاري نداريم مي خواهيم با همان منطق احساساتي كه شايسته انسانهاي تكامل نيافته است وارد بحث شويم . مي خواهيم ببينيم با منطق احساسات ملي ، آيا بايد اسلام را امري خودي به شمار آوريم يا امري بيگانه و اجنبي ؟ آيا با مقياس مليت ، اسلام جزء مليت ايراني است و احساسات ناسيوناليستي ايراني ، بايد آنرا در برگيرد يا خارج از آن است ؟ از اين رو بايد بحث خود را در دو قسمت ادامه دهيم : اول درباره مقياس " مليت " يعني ملاك اينكه چيزي را جزء مليت يك قوم يا خارج از مليت يك قوم قرار دهيم چيست ؟ قسمت دوم درباره اينكه طبق اين مقياس ، آيا اسلام از نظر مليت ايراني يك امر " خودي " است يا يك بيگانه و اجنبي ؟ در واقع بحث ما كبرايي دارد و صغرايي قسمت اول ، كبراي بحث است و قسمت دوم صغراي بحث . ضمنا مقايسه اي نيز از اين جهت ميان اسلام و زرتشتي گري به عمل خواهد آمد ، معلوم خواهد شد كه با معيارها و مقياسهاي ملي ، آيا اسلام بيشتر جنبه ملي ايراني دارد ، يا زرتشتي گري ؟

واژه ملت

كلمه " ملت " كلمه اي عربي است و به معني راه و روش است . در قرآن كريم نيز اين كلمه به همين معني آمده است ( 1 ) اين كلمه هفده بار ( در 15 آيه ) در قرآن كريم آمده است ، ولي مفهومي كه اين كلمه در قرآن كريم دارد با مفهومي كه امروز مصطلح فارسي زبانان است و از آن ، كلمه " مليت " را مشتق كرده اند متفاوت است . ملت در اصطلاح قرآن به معني راه و روش و طريقه اي است كه از طرف يك رهبر الهي بر مردم عرضه شده است . مثلا مي فرمايد : " ملة ابيكم ابراهيم " يعني راه و روش پدر شما ابراهيم . يا مي فرمايد : " ملة ابراهيم حنيفا " . راغب اصفهاني در كتاب مفردات القرآن مي گويد : " ملت و املال كه همان املاء است از يك ريشه است ، " فليملل وليه بالعدل " يعني ولي او از روي عدالت املاء كند ، راغب مي گويد : " علت اينكه يك طريقه الهي " ملت " ناميده شده است اينست كه از طرف خداوند املاء و ديكته شده است " . پس ، از نظر قرآن يك مجموعه فكري و علمي و يك روشي كه مردم بايد طبق آن عمل كنند ، ملت ناميده مي شود بنابراين ملت با دين يك معني دارد ، با اين تفاوت كه يك چيز به اعتباري دين ، و به اعتبار ديگري ملت ناميده مي شود ، به آن اعتبار ملت ناميده مي شود كه آن چيز از طرف خدا به پيامبري املاء مي شود

1.مواردي كه در قرآن كريم " ملت " استعمال شده است عبارتند از : سوره بقره . آيه هاي 120 و 130 و . 135 سوره آل عمران ، آيه . 95 سوره نساء ، آيه . 125 سوره انعام ، آيه . 161 سوره اعراف ، آيه هاي 88 و 89 . سوره يوسف آيه . 37 سوره ابراهيم ، آيه . 13 سوره نحل ، آيه 123. سوره كهف ، آيه . 20 سوره حج ، آيه . 87 كه به مردم ابلاغ نمايد و مردم را بر اساس آن رهبري نمايد .
/ 247