مقصود ، بيان افكار و عقائد مذهبي عامه مردم ايران در دوره مقارن ظهور اسلام است . ما فعلا در افكار و عقائد فلسفي آن عصر در ايران بحثي نداريم كه آيا اولا يك مكتب فلسفي مجزا از عقائد ديني و مذهبي در ايران ساساني وجود داشته است يا نه ؟ و به فرض وجود ، چه نوع مكتبي بوده است ؟ زيرا بر فرض بگوييم مكتب يا مكاتبي فلسفي وجود داشته است و فلاسفه اي به مفهوم واقعي كلمه در آن عصر وجود داشته اند ، در روحيه عامه مردم تأثيري نداشته است . و ما براي اينكه افكار و عقائد عامه را بررسي كنيم بايد مذاهب و اديان آن عصر را بررسي نماييم . اسلام بدون شك يك نظام فكري و اعتقادي جديد به ايران داد . و همان طور كه قبلا ذكر كرديم مردم ايران بشكل بيسابقه اي نظامات فكري و اعتقادي اسلام را پذيرفتند و افكار و معتقدات پيشين خود را دور ريختند . و اين پذيرش دفعي و فوري نبود ، تدريجي بود . و مخصوصا بيشتر در دوره استقلال و قدرت ايرانيان در مقابل اعراب صورت گرفت . اين بحث از اين جهت دلكش است كه از طرفي اسلام از يك امتياز خاص برخوردار است كه هيچ آييني مانند آن اين اندازه نتوانسته است روح مردم مغلوب را تحت تاثير و نفوذ معنوي خود قرار دهد . گوستاولوبون در تاريخ تمدن اسلام و عرب مي گويد : شريعت و آيين اسلام در اقوامي كه آن را قبول نموده تأثيري به سزا بخشيده است . در دنيا خيلي كمتر مذهبي پيدا شده كه به قدر اسلام در قلوب پيروانش نفوذ و اقتدار داشته بلكه غير از اسلام شايد مذهبي يافت نشود كه تا اين قدر حكومت و اقتدارش دوام كرده باشد ، چه ، قرآن كه مركز اصلي است اثرش در تمام افعال و عادات مسلمين از كلي و جزئي ظاهر و آشكار مي باشد " ( 1 ) . و از طرف ديگر مردم ايران در ميان همه مللي كه اسلام را پذيرفتند از يك امتياز خاص برخوردارند و آن اينكه هيچ ملتي مانند ايران به اين سهولت نظام فكري پيشين خود را رها نكرد و آنچنان با جديت و عشق و علاقه در دل خود را به روي افكار و عقائد دين جديد باز نكرد و به قول " دوزي " مستشرق معروف : مهمترين قومي كه تغيير مذهب داد ايرانيان بودند ، زيرا آنها اسلام را نيرومند و استوار نمودند نه عرب ( 2 ) . عليهذا بايد نظام فكري و يا نظامات فكري حاكم بر جامعه آن روز ايران را مورد بررسي قرار دهيم و با نظامات فكري و اعتقادي اسلام مقايسه كنيم تا معلوم شود اسلام از نظر نظامات فكري چه چيز از ايران گرفت و چه چيز به ايران داد ؟
1. تاريخ تمدن اسلام و عرب ، چاپ چهارم ، صفحه . 552 2. تاريخ ادبيات مستر براون ، جلد اول ، صفحه . 303