عقائد آريايي - خدمات متقابل اسلام و ایران نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خدمات متقابل اسلام و ایران - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
را مي كشند اسلام بود . به هر حال يكي از اديان آن روز ايران بودايي بوده است ولي بودايي ، مانند يهودي ، بر خلاف مسيحي و مانوي و مزدكي نقش فعالي از نظر سياسي نداشته است و لهذا كمتر متعرض آنها شده اند .

عقائد آريايي

اجمالا از وضع مذهبي ايران آنروز آگاه شديم ، معلوم شد اديان و مذاهب مختلفي در ايران وجود داشته است و در ايران از نظر معتقدات مذهبي اتحاد و اتفاق كلمه وجود نداشته است ، اگر چه دقيقا نمي توان حدس زد كه درصد هر يك از اين مذاهب چه بوده ، ولي قدر مسلم اين است كه با آنكه پيروان ساير اديان و مذاهب نيز فراوان بوده اند اكثريت با زردشتيان بوده است كه پيرو دين رسمي كشور بوده اند . از نظر ما كه مي خواهيم بدانيم اسلام از نظر فكري و اعتقادي چه از ايران گرفت و چه به ايران داد فرق نمي كند كه اتباع هر يك از آن مذاهب گوناگون چه نسبتي با مجموع جمعيت مردم ايران از نظر عددي داشته اند ، آنچه لازم است بدانيم اين است كه اين مردم چگونه عقايد و افكاري درباره جهان و خلقت و غيره داشته اند ؟ از معتقدات يهود ايران اطلاع درستي در دست نداريم . علي القاعده وضع مشابهي با ساير يهوديان داشته تابع تورات و تلمود بوده اند . معتقدات آنها هر چه بوده ، در اقليت ناچيزي به سر مي برده اند و شاني از لحاظ مذهبي يا سياسي در جامعه ايراني آنروز نداشته اند . ولي مسيحيت شاني عظيم داشته است و چنانكه مي دانيم يك آيين تثليثي بوده و الوهيت عيسي را تبليغ مي كرده است ما نيازي نمي بينيم كه درباره تثليث مسيحي و اينكه مسيحيت از توحيد بيگانه است در اينجا بحثي بكنيم زيرا اولا مطلب واضح است و نيازي به بحث ندارد ، ثانيا مسيحيت به هر حال اقليتي را در ايران تشكيل مي داده است و اگر چه پس از اسلام بيشتر به سوي اقليت گراييد ولي به هر حال كساني كه در ايران از مسيحيت به اسلام گرويده اند آنقدرها زياد نيستند ، اكثريت ايرانيان را زردشتيان تشكيل مي داده اند مانويان و مزدكيان نيز از اين نظر عقائدي شبيه زردشتيان داشته اند ، لهذا ما بحث خود را به اصول عقايد زردشتيان و تا اندازه اي مانويان و مزدكيان و به عبارت ديگر به عقايد آريايي و تحولات آن اختصاص مي دهيم .

آيا زردشتيان مقارن ظهور اسلام و مانويان و مزدكيان درباره مبدا هستي و پرستش آن چه عقيده اي داشته اند ؟ آيا خداشناس و موحد و يگانه پرست بوده اند يا خدا نشناس و ثنوي و دوگانه پرست ؟ بدون شك زردشتيان مقارن ظهور اسلام و همچنين مانويان و مزدكيان ثنوي بوده اند و اين ثنويت را در دوره هاي بعد از طلوع اسلام نيز حفظ كردند و در دوره اسلام با علماي مسلمين در اين زمينه مباحثه مي كردند و از آن دفاع مي نمودند و تنها در نيم قرن اخير است كه زردشتيان دعوي توحيد دارند و گذشته خود را يكباره انكار مي كنند . البته از نظر ما جاي خوشوقتي است كه زردشتيان خرافات ثنوي را يكباره كنار بگذارند و خداي يكتا را بپرستند ، ولي لازمه خداپرستي التزام به راستي و درستي و دور افكندن تعصبات است ، عليهذا شايسته نيست مردمي كه دعوي خداپرستي دارند تاريخ گذشته خود را بر خلاف آنچه بوده است جلوه دهند . اشتباه نشود ، ما مدعي نيستيم كه دين زردشت حتما از اصل ، يك دين ثنوي بوده است و بنابراين زردشت كه قطعا مدعي پيامبري است كاذب بوده است ، خير ما چنين ادعايي نداريم . مسلمانان از صدر اول غالبا با زردشتيان به روش " اهل كتاب " عمل كرده اند .

يعني مدعي بوده اند كه اين آيين در اصل و ريشه يك دين توحيدي و آسماني بوده است و در ادوار بعد ، همچنانكه مسيحيت منحرف شد و به تثليث گراييد آيين زردشتي به ثنويت گراييد ، به همين جهت شخص زردشت نزد ما محترم است آنچه مورد ادعاي ما است اين است كه دين زردشتي مقارن ظهور اسلام صد در صد ثنوي بوده و به هيچ وجه با آيين توحيد سازگار نبوده است ، و اين روش تا نيم قرن اخير ادامه داشته است . در اينجا لازم است كه ما بحث خود را در سه قسمت دنبال كنيم :

1 - عقايد آريايي قبل از ظهور زردشت چه بوده و چه وضعي داشته است ؟ 2 - زردشت چه اصلاحاتي كرد و چه تحولاتي به وجود آورد ؟ 3 - دين زردشت در عصرهاي بعد تا ظهور اسلام دستخوش چه تحولات و انحرافاتي شد ؟

عقايد آريايي قبل از زردشت

1 - اما قسمت اول : عقايد طوائف آريا در ادوار قديم بر نوعي طبيعت پرستي ثنوي مبتني بوده است ، يعني اين طوائف در آغاز كار عوامل طبيعت را اعم از عوامل مفيد و سودبخش يا عوامل مضر و زيانبخش ، مي پرستيده اند ، مثلا آب ، خاك ، آتش ، باران و غيره از يك طرف و رعد ، برق ، صاعقه ، جانوران زيانكار از طرف ديگر مورد پرستش واقع مي شده اند ، عوامل مفيد براي اينكه نظرشان جلب شود و خيري برسانند پرستش مي شده اند ، و عوامل بد براي اينكه از شر آنها در امان باشند . در اين دوره اين طوائف ، گويي براي خود عوامل طبيعي روح و شعور و ادراك و احساسات قائل بوده اند . به هر حال عوامل طبيعي كه مورد پرستش بوده اند در اين دوره دو دسته بوده اند : عوامل نيك و عوامل بد . عوامل نيك به داعي رجا و عوامل بد به داعي خوف پرستش مي شده اند در حقيقت از همان آغاز به نوعي دو گانگي ميان خدايان قائل بوده اند و به دو گونه آنها را مي پرستيده اند . در دوره بعد براي هر يك از اين انواع مفيد يا مضر ، خدايان و ارباب انواعي قائل بوده اند و به جاي موجودات طبيعي خدايان و ارباب انواع مورد پرستش قرار مي گرفته اند : خداي آتش ، خداي باد ، خداي باران ، خداي رعد ، خداي صاعقه و غيره . . . در اين دوره خود خدايان كه به صورت ارواح و اشباح تصور مي شده اند ، به دو دسته تقسيم مي شده اند : خدايان نيكخواه و خير رسان و خدايان بدخواه و زيان رسان ، يا ارواح نيك و ارواح پليد . يعني در اين دوره نيز نوعي ثنويت بر عقايد آريايي حكومت مي كرده است . سعيد نفيسي مي نويسد : پس از آنكه آرياييان ايران از دوره مهاجرت آسوده شدند و شهر نشين گرديدند ، به تدريج به يك عده عوامل خوب و بد ، خير و شر ، و زشت و زيباي طبيعت معتقد شدند . در ميان عوامل خوب از همه مهمتر روشنايي و باران ، و در ميان عوامل بد از همه مهمتر شب و زمستان و خشكسالي و قحطي و بيماريها و مرگ و آفات ديگر بود . ناچار عوامل خير و زيبايي را كه مي پرستيدند براي آنها نماز و دعا و نذر و نياز مي كردند براي رهايي از عوامل شر وردهايي مي خواندند و كم كم اين اعمال به جادوگري و سحر و طلسم منتهي گشت و پيداست كه اين عقايد ( جادوگري و طلسم (يادگار دوره اي است كه با اقوام سامي بابلي و آسوري همسايه شده اند ، زيرا اقوام سامي بابلي و آسوري به سحر و طلسم و جادو عقيده اي راسخ داشتند و اين اعتقاد را ايرانيان از آنها كسب كردند و در همين زمان است كه زرتشت از ميان ايرانيان برخاسته و با اين خرافات در افتاده است ( 1 ) كريستن سن مي گويد : دين قديم آرياها بر پرستش قواي طبيعت و عناصر و اجرام سماوي استوار بود ، معذلك از زمان بسيار قديم خدايان عمده طبيعت داراي خصوصيات اخلاقي و اجتماعي مي شوند . چنين به نظر مي رسد كه قبل از جدا شدن دو تيره هندي و ايراني از يكديگر تفاوتي ميان دو دسته از خدايان عمده آنها بوده است ، يك دسته را " ديوها " مي خواندند و در راس آنها خداي جنگجويي به نام " ايندرا " قرار داشت و دسته ديگر را " آسوراها "

1. تاريخ اجتماعي ايران ، جلد اول ، ص 27 - . 28
/ 247