اديان و مذاهب - خدمات متقابل اسلام و ایران نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خدمات متقابل اسلام و ایران - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
براي اينكه به نظام فكري و اعتقادي آنروز پي ببريم بايد ببينيم ايران آنروز چه دين و چه مذهبي ، بلكه چه اديان و مذاهبي داشته است ؟

اديان و مذاهب

در ايران ساساني بر خلاف آنچه ابتدا به نظر مي رسد تنها آيين زردشتي حكومت نمي كرده است . دين زردشت البته دين رسمي كشور بوده است ولي اديان ديگر كه به صورت اقليت بوده اند فراوان بوده ، خواه ادياني كه زردشت را پيغمبر مي دانسته اند و نوعي انشعاب از دين زردشتي تلقي مي شود و خواه ادياني كه هيچ گونه ارتباطي با دين زردشت نداشته و احيانا منكر پيامبري زردشت بوده اند . مرحوم سعيد نفيسي ، در جلد دوم تاريخ اجتماعي ايران ، در مقام توضيح سبب آشفتگي اوضاع در دوره ساسانيان ، مهمترين سبب را اختلافات مذهبي مي داند و مدعي است كه اجحافات موبدان زردشتي عامل مهمي براي نارضايي و پيدايش انشعابات بوده است ، وي مي گويد : . . . بنابر تشكيلات آن زمان ، روحانيان كه موبدان و هربدان باشند اختيارات نامحدود داشتند و مخصوصا موبدان و پيشواي بزرگشان و " موبدان موبد " در دربار ساساني مهمترين مقام را داشته و ايشان حق هر گونه تعبير و تفسير و جرح و تعديل و نقض و ابرام و ناسخ و منسوخ در احكام مدني يعني زناشويي وارث و مالكيت داشته اند ، و اندك اندك هر چه تمدن ساساني بيشتر رسوخ مي يافته بر قدرت و اختيارشان بيشتر افزوده مي شد . ناچار مردم ايران از فشار ايشان و تجاوزاتي كه به آنها مي شد بيزارتر مي شدند و مي كوشيدند كه از زير بار گران اين ناملايمات خود را بيرون آورند .

به همين جهت در مقابل طريقه رسمي مزديسني زرتشتي كه مذهب دولت و دربار بود و به آن " بهدين " مي گفتند ، دو طريقه ديگر در ميان زرتشتيان پيدا شده بود : يكي طريقه زروانيان كه معتقد بودند اورمزد و اهريمن هر دو از موجود قديمتر و بالاتري به وجود آمده اند كه " زروان اكرنو " يعني زمان بيكران نام داشته است ، و ديگر طريقه كيومرثيان كه معتقد بودند اهريمن وجود مستقلي نبوده بلكه زماني كه اورمزد در كار خود شك كرده اهريمن از شك او پديد آمده است .

زروانيان و كيومرثيان هر دو با زرتشتيان مزديسني اختلاف شديد داشتند و بيشتر اين اختلاف جنبه دشمني به خود مي گرفته است و بيگانگان از آن بهره مند مي شده اند . . . پنج فرقه ديگر نيز در ايران بوده اند كه نه تنها با زرتشتيان و زروانيان و كيومرثيان اختلاف داشته اند بلكه با خود نيز ناسازگار بوده اند : نخست يهود ايران بودند كه در زمان هخامنشيان در نتيجه تصرف بابل به دست كورش از اسارت رهايي يافته و گروهي از ايشان به ايران آمده و بيشتر در مغرب ايران يعني خوزستان و اكباتان ساكن شده و در دوره ساسانيان بر شماره آنها افزوده شده بود و در داخله ايران پيش رفته و حتي در ناحيه اصفهان جمعيت كثيري از ايشان جمع شده بود . دوم نصاراي ايران بودند كه در دوره اشكاني از همان آغاز دوره عيسويت عده اي از سكنه نواحي غربي ايران به دين ترسايان گرويده و كليساهاي مخصوصا معتبر در نواحي شرقي و غربي فرات داير كرده و طريقه خاصي را كه بطريقه نسطوري معروف است پسنديده و بدان ايمان آورده بودند و كم كم در داخله ايران پيش رفته تا دورترين نواحي شمال شرقي ايران در ماوراء النهر رفته و از آنجا به چين هم رفته و طريقه نسطوري را با خود به چين برده بودند . . . سوم طريقه مانوي است كه در سال 228 ميلادي آشكار شده و به زودي در ايران پيشرفت بسيار كرده و چون طريقه بي پيرايه اي بوده و مانويان كوشش عمده در تصفيه اخلاق و تزكيه نفس و طهارت ظاهر و باطن داشته و جنبه عرفاني و تجريد خاصي به طريقه خود مي داده اند و از ميان همه مذاهب قديم ، حس زيبايي پسندي و جمال پرستي و جستجوي رفاه و آسايش مادي و معنوي در آن بيشتر بوده است مردم ايران به سرعت فوق العاده بدان گرويده اند و كساني كه بدان ايمان آورده اند عقيده راسخ بدان داشته اند و با همه سخت گيريها كه ساسانيان در برابر آن كرده اند نتوانسته اند آن را از ميان بردارند . چهارم طريقه مزدكي است كه در حدود سال 497 ميلادي در ايران اعلان شده و چون اطلاعاتي كه از آن به ما رسيده از كساني است كه با آن مخالف بوده اند نمي توان به اين نكته اعتماد كرد كه مزدكيان طرفدار اشتراك زن و مال و حتي تقسيم دارايي و به اصطلاح اسلامي " اباحي " بوده باشند ، و با آنكه مخصوصا خسرو نوشين روان منتهاي سختگيري را با آنها كرده و همه را در جايي محاصره كرده و كشته است باز مزدكيان از ميان نرفته و در ايران پنهاني زندگي كرده اند . . . پنجم بودائيان كه در نواحي شمال شرقي ايران ، از يك طرف همسايه هندوستان و از طرف ديگر همسايه چين بوده اند و در ايران به آنها بدهي مي گفتند چندين مركز عمده فراهم ساخته و مخصوصا در باميان و بلخ بتخانه هاي مجلل داشته اند و معبد معروف " نوبهار " بلخ كه در دوره هاي اسلامي آن را آتشكده و مركز دين زرتشت دانسته اند مهمترين معبد بودايي آن سرزمين بوده است و خانواده بر مكيان كه در دوره هارون الرشيد در تاريخ ايران مقام بسيار بلندي به دست آورده اند بازماندگان كسي بوده اند كه منصب او " پر مكه " يعني متولي و سرپرست بتخانه نوبهار بوده است . . . مانويان و بودائيان شمال شرقي ايران بر خلاف ديگران ( زردشتيان ، مسيحيان ، يهوديان ) در حمله تازيان به ايران پايداري سخت كرده و بيش از بيست سال در دفاع از سرزمين خود جنگيده و آن را در برابر تازيان پاسباني كرده اند( 1 ) .

نام يهود و نصاري آمده است ( 1 ) . همه كساني كه راجع به مذاهب ايران ساساني بحث كرده اند وجود و شيوع مذاهب فوق الذكر را در ايران ياد كرده اند كريستن سن محقق معروف دانماركي در كتاب محققانه خود : " ايران در زمان ساسانيان " مكرر به مذاهبي كه در بالا ذكر كرديم اشاره كرده است . وي در مقدمه كتاب خود اشاره به مذاهب قديم ايران مي كند و در متن كتاب فصلهايي تحت عناوين " آيين زردشتي دين رسمي كشور " ، " ماني و كيش او " ، " عيسويان ايران " و " نهضت مزدكيه " مي آورد و به تفصيل بحث مي كند در كتاب تمدن ايراني تأليف جمعي از خاور شناسان ترجمه دكتر عيسي بهنام نيز مكرر در اين باره بحث شده است ، طالبين مي توانند به اين كتابها و كتابهاي ديگر در اين موضوع مراجعه نمايند . نكته جالب اين است كه مذهب زردشتي در عهد ساسانيان با اينكه مذهب رسمي كشور بود و دولت ساساني و تشكيلات عظيم روحاني آن عصر حامي و پشتيبان و مدافع سرسخت و بي گذشت آن بودند ، نتوانست اكثريت قاطعي در ايران به وجود آورد ، نه تنها مسيحيت ، حتي يهوديت و بودايي رقيبهاي سرسختي برايش به شمار مي رفتند و مخصوصا مسيحيت در حال پيشروي بود . اديان و مذاهب ديگري از داخل ايران و در ميان نژاد آريا از قبيل مانوي و مزدكي نشأت مي گرفت و سخت در حال پيشروي و كاستن از پيروان زردشتي بود . در همه تاريخ چند هزار ساله اين كشور ، تنها اسلام است كه تدريجا اكثريت قاطعي به دست آورد ، و مذهبها و مسلكهايي از قبيل مانوي و مزدكي را پس از دو سه قرن به كلي ريشه كن ساخت ، بساط بودايي گري را در مشرق ايران و در افغانستان برچيد و مسيحيت و يهوديت و زردشتي گري را در اقليت ناچيزي قرار داد .

1. همان كتاب ، صفحه . 24
/ 247