بیشترلیست موضوعات مقدمه چاپ هشتم مقدمه چاپ هفتم مقدمه چاپ اول پيشگفتار تاريخچه و سابقه معيارهاي كلاسيك زبان نژاد سنن شرايط اقليمي و طبيعي : نقش روشنفكران مرزهاي واقعي درد مشترك عوامل وحدت ملتي در حال تولد بخش اول اسلام از نظر مليت ايراني ما و اسلام ملت پرستي در عصر حاضر واژه ملت كلمه ملت در اصطلاح امروز فارسي مليت از نظر اجتماعي تعصبات ملي ناسيوناليسم مقياس مليت انترناسيوناليسم اسلامي داعيه جهاني اسلام اسلام ايرانيان آغاز اسلام ايرانيان خدمات ايرانيان به اسلام از كي شروع شد ؟ ايرانيان در يمن اسلام باذان ايراني و ساير ايرانيان مقيم يمن ارتداد اسود عنسي و مبارزه ايرانيان با وي نامه حضرت رسول به ايرانيان يمن توطئه ايرانيان براي كشتن اسود عنسي مبارزه ايرانيان يمن با گروهي از مرتدين عرب شكست ايرانيان از مسلمانان ناراضي بودن مردم نفوذ آرام و تدريجي زبان فارسي مذهب تشيع غلبه اسلام بر تعصبات تشيع ايرانيان اهانت در شكل حمايت بخش دوم خدمات اسلام به ايران موهبت يا فاجعه ؟ اظهار نظرها نظام فكري و اعتقادي اديان و مذاهب آيين زرتشتي دين رسمي كشور آيين مسيحي آيين مانوي آيين مزدكي آيين بودايي عقائد آريايي عقايد آريايي قبل از زردشت 2 - اصلاحات زردشت 3 - تحولات عقائد آريايي پس از زردشت ثنويت زردشتي شيطان آيين زردشتي از نظر فقه اسلامي ثنويت مانوي ثنويت مزدكي آتش و پرستش معبود يا محراب عبادت مراسم و تشريفات مزديسنا و ادب پارسي نظام اجتماعي نظام خانوادگي تعليم و تعلم زنان نظام اخلاقي كتابسوزي ايران و مصر كارنامه اسلام در ايران نام كتاب : خدمات متقابل اسلام و ايران جلد دوم بخش سوم خدمات ايران به اسلام گستردگي و همه جانبگي تمدن ايران صميميت و اخلاص انگيزه ها فعاليتهاي اسلامي ايرانيان فعاليت اسلامي ايرانيان در هند غوريان تيموريان قطبشاهيان دكن عادلشاهيان بيجاپور نظامشاهيان احمدنگر ملوك نيشابوري اود اسلام در كشمير اسلام در چين اسلام در جنوب شرقي آسيا و آفريقاي شرقي خدمات اسلامي ايرانيان در مغرب و شمال افريقا حكام خراساني در مصر و افريقاي شمالي عكس العملها منابع و مصادر ، نشر و تبليغ اسلام نظام الدين اوليا نفوذ و توسعه اسلام در چين سربازي و فداكاري علم و فرهنگ نخستين حوزه علمي نخستين موضوع علل و عوامل سرعت قرائت و تفسير تفاسير اهل تسنن حديث و روايت فقه و فقاهت توضیحاتافزودن یادداشت جدید
بود . گويند ابومسلم در مجلس منصور آنگاه كه مورد عتاب قرار گرفت ، از خدمات خويش در راه استقرار خلافت عباسي سخن راند و كوشش كرد با يادآوري خدمات خود منصور را رام كند ، منصور پاسخ داد كه اگر كنيزي بر اين امر دعوت مي كرد موفق مي شد ، و اگر تو به نيروي خودت مي خواستي قيام كني از عهده يك نفر هم برنمي آمدي . هر چند در بيان منصور اندكي مبالغه است ، اما حقيقت است و به همين دليل منصور توانست ابومسلم را در اوج عزت و قدرتش بكشد و آب هم از آب تكان نخورد . عباسيان با تحريك احساسات اسلامي ايرانيان قيام را رهبري كردند و آنجا هم كه با قرائت آيه " اذن للذين يقاتلون بانهم ظلموا " مظالم امويان را بر مي شمردند بيشتر از مظلوميت آل محمد سخن مي گفتند تا مظلوميتهاي خود ايرانيان . در سال 129 روز عيد فطر كه سياه جامگان علنا در بلاد ماوراءالنهر قيام كردند ، قيام خويش را ضمن خطبه نماز عيد اعلام كردند و نماز عيد را مردي به نام سليمان بن كثير كه خود عرب است و ظاهرا از دعاه عباسيان است خواند .شعار اين قوم كه هدف آنها را مشخص مي كرد آيه كريمه : " يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثي و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اكرمكم عند الله اتقاكم " بود . و به مناسبت كلمه " شعوبا " كه در اين آيه كريمه آمده است و بنا به گفته مفسرين اشاره به مردمي است كه اجتماعات شان رنگ قبيله اي ندارد ، ايرانيان كه طرفدار تسويه و مخالف تبعيض بودند " شعوبيه " ناميده شدند . اين نوع عكس العمل در مقابل آن انحراف عربي ، صد درصد اسلامي و نشانه صميميت ايرانيان نسبت به اسلام بود . اگر ايرانيان نسبت به اسلام صميميت نمي داشتند كافي بود كه آنها هم مانند اعراب بر مليت و قوميت خويش و تاريخ خويش تكيه كنند و در اين جهت مسلما گوي سبقت را مي ربودند ، زيرا افتخارات نژادي ايرانيان بسي بيشتر از اعراب بود . اما اين كار را نكردند و از عرب به اسلام پناه بردند نه به چيز ديگر . البته نهضت شعوبيگري تدريجا يك مسير انحرافي پيدا كرد . در مسيري افتاد كه نهضت قوميت عربي افتاده بود ، يعني در مسير تفاخرات قومي و نژادي و نفوق نژاد ايراني بر ساير نژادها خصوصا بر نژاد عرب افتاد و احيانا از حدود نژادپرستي تجاوز كرد و تا زندقه كشيده شد .ولي همين كه شعوبيگري به اين مرحله رسيد ، توده مردم ايران و علماي باتقواي ايراني شعوبيگري را سخت محكوم كردند و از آن تبري جستند ، يعني بار ديگر با يك عكس العمل اسلامي از طرف ايرانيان در مقابل يك انحراف كه از ميان خودشان برخاسته و رشد كرده بود مواجه مي شويم . علت شكست شعوبيگري هم همين بود . اگر ايرانيان مسير اولي را حفظ مي كردند ، خدمت بزرگي به جهان اسلام عموما ، و خودشان خصوصا مي كردند . برخي از ايرانيان آنچنان از اين نوع شعوبيگري ناراحت و متأسف بودند و آن را خطري براي اسلام تلقي مي كردند كه علي رغم نژاد و قوميت خودشان له اعراب تعصب مي ورزيدند . و اين يكي از شگفتيهاي تاريخ و از نشانه هاي نفوذ عميق اسلام در روح ايراني است . زمخشري صاحب كتاب كشاف از اكابر علماي ايران و از نوابغ روزگار است ، وي اصلا اهل خوارزم خراسان است و به مناسبت اينكه عمر خويش را در مجاورت بيت الله گذراند و مجاور كعبه بود لقب " جارالله " يافت ، اين مرد مقدمه كتاب " المفصل " خويش را كه در نحو و صرف است چنين آغاز مي كند : " الله احمدعلي ان جعلني من علماء العربية وجبلني علي الغضب للعرب و العصبية ، وابي لي ان اتفرد عن صميم انصارهم وامتاز وانضوي الي لفيف الشعوبية وانحاز ، و عصمني من مذهبهم الذي لم يجد عليهم الا الرشق بالسنة اللاعنين و المشق بالسنة الطاعنين " . تنها خداي را سپاس مي گزارم كه مرا از دانشمندان فن ادب عربي قرار داد و در سرشت من طرفداري از عرب را به وديعت نهاد ، بلطف خودش نخواست كه من از ياران جدي آنها جدا و بركنار بمانم و در دام شعوبيه گرفتار آيم . مرا حفظ كرد از مذهب شعوبيه كه سودي به آنها نبخشيد جز تير باران شدن با زبان لعنت كنندگان و پاره پاره شدن با نيزه طعن زنندگان . از جمله اخير زمخشري معلوم مي شود كه شعوبيگري از نظر توده ايراني آن اندازه محكوم و مردود بوده است كه نصيب طرفدارش جز لعنت و نفرين و ملامت نبوده است . ثعالبي نيشابوري صاحب كتاب يتيمةالدهر ، متوفي در سال 429 هجري قمري كه او نيز از اكابر و مفاخر علماي مسلمان ايران است ، مانند زمخشري ، بلكه بيشتر و به حد افراط ، در مقدمه كتاب " سرالادب في مجاري كلام العرب " عليه شعوبيه و به نفع اعراب شعار مي دهد و مانند يك عرب متعصب از فضيلت و تقدم عرب بر غير عرب دم مي زند .پس از حمد وثناي الهي و درود بر پيامبر گرامي ، چنين مي گويد : هر كس خدا را دوست بدارد ، پيامبرش محمد مصطفي صلي الله عليه وآله را نيز دوست مي دارد ، و هر كس كه پيامبر را دوست بدارد عرب را دوست مي دارد و هر كه عرب را دوست بدارد زبان عربي را كه بهترين كتابها بر بهترين انسانها به آن زبان نازل شده است دوست مي دارد ، و هر كه زبان عربي را دوست بدارد به آن اهتمام مي ورزد هر كس كه خداوند او را به اسلام هدايت كند معتقد مي شود كه محمد صلي الله عليه وآله وسلم بهترين پيامبران ، اسلام بهترين طريقه ها ، و عرب بهترين ملتها ، و زبان عربي بهترين زبانها است . نظر ثعالبي درباره اينكه " عرب بهترين ملتهاست " نظر نادرستي است ، هيچ ملازمه اي نيست ميان اينكه كسي به اسلام ايمان داشته باشد و ميان اينكه معتقد شود ع رب بهترين قوم است ، برعكس اين طرز تفكر بر ضد ايمان و اسلام است .ملازمه از آن طرف است ، يعني ملازمه است ميان ايمان به اسلام و ايمان به اينكه هيچ قومي از قوم ديگر به موجب قوميت برتر نيست ، برتري به حكم صريح قرآن يا به علم است : " هل يستوي الذين يعلمون و الذين لا يعلمون " و يا به تقوا است : " ان اكرمكم عند الله اتقيكم " و يا به عمل و مجاهدت است : " فضل الله المجاهدين علي القاعدين اجرا عظيما " علاقه به زبان عربي نيز برخلاف ادعاي ثعالبي و صغرا و كبرايي كه ترتيب داده است مولود علاقه به قوم عرب نيست ، بلكه مستقيما مولود علاقه به قرآن كريم و رسول اكرم است . ولي اين مسير انحرافي كه براي امثال ثعالبي پيدا شده است عكس العمل افراطهاي شعوبيه است . ابوعبيده معمر بن مثني كه از متكلمين معروف قرن دوم است و ايراني است نيز تعصب عربي دارد و عجم را تحقير مي كند . كتابي از او ياد مي شود به نام " مقاتل فرسان العرب " . از آن طرف ، مسعودي مورخ معروف عرب ، صاحب كتاب مروج الذهب و كتاب التنبيه والاشراف ، كه از نوادگان عبدالله بن مسعود صحابي بزرگوار معروف است و در نيمه اول قرن چهارم وفات يافته است ، به معارضه با ابوعبيده برمي خيزد و كتابي به نام " مقاتل فرسان العجم " تأليف مي كند ، مسعودي در كتاب التنبيه والاشراف ( 1 ) در ذكر ملوك ساساني مي گويد .بيست و چهارم شهر براز است كه چهل روز سلطنت كرد ، و ما داستان او و علت كشته شدنش و كشته شدن غير او از شجاعان و دلاوران ايراني را ، از كساني كه فضيلت و شجاعت و تاريخچه هاي پرافتخارشان مورد اتفاق است ، در كتاب خويش به نام " مقاتل فرسان العجم " كه بر ضد كتاب " مقاتل فرسان العرب " ابوعبيده معمربن مثني تاليف كرده ايم ، نوشته ايم . مسعودي عرب مسلمان ، به حكم اينكه مي بيند بي انصافي له اعراب و عليه ايرانيان صورت گرفته است به نفع ايرانيان كتاب تاليف مي كند . اين نيز از شگفتيهاي اسلام است . فعلا هدف ما تحقيق كامل درباره ماهيت شعوبيگري و عكس العملهاي موافق و مخالفي كه به وجود آورد و در نهايت امر منقرض شد ، نيست ، اين كار وقت و فرصت بيشتري مي خواهد . هدف ما اين است كه شعوبيگري در ابتدا يك نهضت و عكس العمل مقدسي بود از طرف ايرانيان عليه تبعيضات نژادي عربي ، بعد كه خودش به واسطه يك اقليت معدودي از ايرانيان از مسير اصلي منحرف شد و رنگ تعصب قومي به خود گرفت و احيانا رنگ زندقه و ضد اسلامي يافت ، از طرف توده مردم ايران و علماي متقي ايراني محكوم و مردود شناخته شد و در حدود هزار سال پيش دنباله اش بريده شد گرچه امروز پس از هزار سال ، استعمار مي خواهد اين مرده هزار ساله را زنده كند ، ولي هرگز موفق نخواهد شد . جريان سوم ضداسلامي صدر اول كه ايرانيان بيش از ساير اقوام ديگر ، عكس العمل مخالف نشان دادند شيوع فراوان لهو و غنا و عياشي بود . 1. صفحه . 49