خدمات متقابل اسلام و ایران نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
و هنوز قشون عرب به آنها حمله نكرده بود دعوت كردند و كليد قلاع و خزائن را دو دستي به آنان تسليم كردند به شرط اينكه عربها آنان را به حكومت نواحي باقي بگذارند " . مرحوم قزويني اين داستان را فقط به عنوان مذمت كساني كه به لشكر اسلام راه و چاه نشان دادند نقل كرده است و حال آنكه بايد دي د چرا آنان دست از حكومت ساساني كشيدند ؟ براي چه به كساني كه به قول ناسيوناليستهاي ايراني بيگانه بودند راه و چاه را نشان دادند ؟ آيا اين جز بخاطر آن بوده است كه آنان از دولت ساساني و از آييني كه پشتيبان آن بود ناراضي بودند و آسايش خود را در پيروي از مسلمانان مي دانستند ؟ ادوارد براون سپس به سخنان خود چنين ادامه مي دهد : . . . و مسلم است كه قسمت اعظم كسانيكه تغيير مذهب دادند به طيب خاطر و به اختيار و اراده خودشان بود . پس از شكست ايران در قادسيه ، في المثل چهار هزار سرباز ديلمي ، ( نزديك بحر خزر ) پس از مشاوره تصميم گرفتند به ميل خود اسلام آورند و به قوم عرب ملحق شوند اين عده در تسخير جلولا به تازيان كمك كردند و سپس با مسلمين در كوفه سكونت اختيار كردند و اشخاص ديگر نيز گروه گروه به رضا و رغبت به اسلام گرويدند . قانون و آيين و حكومت ايران مقارن ظهور اسلام طوري بود كه قاطبه ملت ايران را وا مي داشت براي متابعت از حكومت و آيين تازه يي خود را آماده كنند و بهمين جهت بود كه وقتي ايران بدست مسلمانان فتح شد مردم ايران علاوه بر اينكه عكس العمل مخالفي از خود نشان ندادند خود براي پيشرفت اسلام زحمات طاقت فرسايي كشيدند . آقاي دكتر صاحب الزماني در كتاب ديباچه اي بر رهبري مي گويند : توده هاي مردم نه تنها در خود در برابر جاذبه جهان بيني و ايدئولوژي ضد تبعيض طبقاتي اسلام مقاومتي احساس نمي كردند ، بلكه درست در آرمان آن همان چيزي را مي يافتند كه قرنها به بهاي آه و اشك و خون خريدار و جان نثار و مشتاق آن بودند و عطش آن را از قرنها در خود احساس مي كردند ( 1 ) . . . توده هاي نسل اول ايران در صدر اسلام ، در برابر آرمان رهايي بخش آيين نو ، نه تنها با شعارهاي تبليغاتي مردم فريب خوش ظاهر بي باطن روبرو نگشتند ، نه تنها فقط پيامبر اسلام بارها تصريح كرده