مذبح غدير - اسرار غدیر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اسرار غدیر - نسخه متنی

محمدباقر انصاری زنجانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مذبح غدير

معاويه، اين سگ بچه ى سقيفه- كه اكنون بزرگ شده بود و چنگالهاى تيز و دندانهاى درنده اش كارسازتر بود- در طول بيست سال مذبح بزرگى براى غدير آماده كرد و هزاران نفر از غديريان را در آن سر بريد و با لشكر سقيفه خونشان را سركشيد تا براى كربلا قوى تر شوند و شدند.

با مرگ معاويه و روى كار آمدن يزيد، اين مذبح بزرگ آماده ى سر بريدن غدير بود، و
اينسان شد كه غدير را به مسلخ كربلا كشاندند و مى رفت تا خوابهاى رؤساى سقيفه تعبير شود.

غدير يعنى حسين

اين بار غدير، با همه ى وجود و به همراهى تنى چند از فداكارترين نيروهايش به ميدان آمد. او حسين عليه السلام بود، و همراه گروهى آمد كه براى شهادت و قطعه قطعه شدن و فداشدن كمر همّت بسته بودند و گروهى ديگر كه براى اسير شدن و اشك ريختن براى غديرِ سر بريده و معرفى غدير به بى خبران شام آماده بودند. در اينجا سخن امام صادق عليه السلام علناً به ظهور رسيد كه فرمود:

'إِذا كُتِبَ الْكِتابُ قُتِلَ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلامُ'،

'آنگاه كه پيمان سقيفه در مقابل غدير امضا شد امام حسين عليه السلام كشته شد'!

آرى غدير را با ياران باوفايش سربريدند و خيمه هاى آسمان عمود آن را غارت كردند و آتش زدند و عزيزان غدير را به اسيرى بردند تا در شهرهاى سقيفه به آن افتخار كنند و به همه اعلام كنند كه كار غدير پايان يافت، امّا...!

حيات حقيقى غدير

غدير از همان روز كربلا حيات حقيقى خود را آغاز كرد و پس از 50 سال كه در چنگال سقيفه و اوباش آن گرفتار بود برگ جديدى از حيات خود را ورق زد.

با شهادت امام حسين عليه السلام براى بار دوم آوازه ى غدير تا دورترين نقاط دنيا رفت و حتى كفار و مشركان اهل سقيفه را لعنت كردند و سرفرازى غدير را آفرين گفتند.

اما اين بار جنگ سقيفه و غدير زبانه كشيد و حسد و كينه ى اهل سقيفه چنان شعله كشيد كه سلاّخانى چون حَجاج را به نيابت از سقيفه برگزيدند. آنها هم با چراغ آمدند و فدائيان غدير را برگزيدند و در مذبح سقيفه قطعه قطعه كردند. امثال قنبر خود را

خوش به بستر شهادت غدير معرفى كردند. اگر چه زبانشان را بريدند و يا از پشت سر بيرون آوردند، اما اين بهاى غدير بود كه از جان و دل مى پرداختند.

گويا حزب سقيفه به خوبى دريافتندكه غدير هنوز زنده است وهر روز زنده تر مى شود. غدير در انتظار نسلهايى است كه چون جانان گمشده با آغوش باز آن را پذيرا خواهند شد و با پاى دل در صحراى غدير حضور مى يابند و با صاحب غدير بيعت مى كنند.




/ 238