خُنثى شدن توطئه قتل حضرت - اسرار غدیر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اسرار غدیر - نسخه متنی

محمدباقر انصاری زنجانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خُنثى شدن توطئه قتل حضرت

خداوند تعالى پيامبرش را از اين توطئه آگاه ساخت و وعده ى حفظ او را داد. منافقين در گروه چهارده نفرى خود پيشاپيش قافله رفتند و در محل موعود- كه پايان سربالايى قُلّه ى هرشى و آغاز سراشيبى كوه بود- در ظلمت شب حاضر شدند و شترهاى خود را در كنارى خوابانيدند. سپس پشت صخره ها، هفت نفر در سمت راست جاده و هفت نفر در سمت چپ به كمين نشستند. اين در حالى بود كه ظرفهاى بُشكه مانند بزرگى را نيز همراه خود برده بودند و آنها را پر از ريگ و شن كرده بودند تا براى رماندن شتر آنها را از پشت سر در سراشيبى كوه رها كنند.

همين كه شترِ پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به قله ى كوه رسيد و خواست راه را به سمت پائين
در پيش گيرد، منافقين سنگهاى بزرگ و ظرفهاى پر از شن را كه بالاى پرتگاه قرار داده بودند رها كردند. سنگها به طرف شترِ حضرت به حركت در آمد و نزديك بود به شتر اصابت كند و يا مركب حضرت بِرَمَد.

پيامبر صلى اللَّه عليه و آله با يك اشاره به شتر فرمان توقف دادند و اين در حالى بود كه حذيفه و عمار، يكى افسار شتر حضرت را در دست داشت و ديگرى از پشت سر شتر را راهنمايى مى كرد.

با توقف شتر، سنگها رد شده به سمت پائين كوه رفتند و حضرت سالم ماندند. منافقين كه از اجراى دقيق نقشه مطمئن بودند از كمينگاهها بيرون آمدند و با شمشيرهاى آخته به حضرت حمله كردند تا كار را تمام كنند. ولى عمار و حذيفه شمشيرها را كشيدند و با آنان در گير شدند، تا بالأخره آنان را فرارى دادند.

منافقين به پشت سنگها پناه آوردند و با استفاده از تاريكى شب هر يك به گوشه اى خزيدند تا پس از فاصله گرفتن پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بر سر شترهاى خود روند و به قافله ملحق شوند.

براى آنكه نسلهاى آينده بدانند رؤساى منافقين در آن روز چه كسانى بودند و بسيارى از توطئه هاى بعد از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله را براحتى تحليل كنند، در همان تاريكى شب حضرت اشاره اى فرمودند و ناگهان نورى تابيد و فضا را براى لحظاتى روشن ساخت. حذيفه و عمار چهره هاى چهارده نفر را كه در اين سو و آن سوى سنگها پنهان شده بودند به چشم خود ديدند و حتى شترانشان را ديدند كه در گوشه اى خوابانيده بودند. اين چهارده نفر عبارت بودند از: ابوبكر، عمر، عثمان، معاويه، عمروعاص، طلحة، سعد بن ابى وقاص، عبدالرحمن بن عوف، ابوعبيدة بن جراح، ابوموسى اشعرى، ابوهريرة، مغيرة بن شعبة، معاذ بن جبل، سالم مولى ابى حذيفه.

پيامبر صلى اللَّه عليه و آله مأمور بود با آنان درگير نشود، زيرا در آن شرائط حساس فتنه اى بپا مى شد و زحمات گذشته در معرض خطر قرار مى گرفت.

فردا صبح كه نماز جماعت برپا شد همين چهارده نفر در صفهاى اول جماعت



ديده شدند!! وحضرت سخنانى فرمود كه اشاره به آنان بود. از جمله فرمود: 'چه شده است گروهى را كه در كعبه هم قسم شده اند، كه اگر محمد از دنيا رفت يا كشته شد، هرگز نگذارند خلافت به اهل بيتش برسد'!!؟




/ 238