مستحب بودن گريه بر گذشتگان - سرشک خوبان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سرشک خوبان - نسخه متنی

محمدباقر محمودی؛ مترجمین: غلامرضا جمشیدنژاد اول، عبدالحسین بینش؛ تهیه و تدوین: مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مـسـتـحـب بـودن اين كارها نيز به ويژه در صورتى كه متوفّا، داراى آثارى سـودمـنـد بـاشـد
اسـتـفـاده مـى شـود. ايـن امـر بـا مـبـانـى مـدنـيـّت و اصـول عـمـران نـيـز مـطابقت دارد. زيرا
بزرگداشت شايستگان موجب تشويق ديگران است و اداى حـقـوق آنـان سـبـب افـزايـش نـظـايـرشـان مى
شود؛ و ذكر اخبار مربوط به آنان جهانيان را به پـيـروى از آنـان رهـنـمـون مى گردد. يادمان مصايبى كه
پيشوايان در راه تعالى ملّت مى كشند، روح ايـمان و هدايت را در آنان بر مى انگيزد و مردم را سرسپرده و
دلبرده آنان مى گرداند، هر چـنـد روزگـارى دراز بـر آن گـذشته باشد. در اين زمينه پنج موضوع در خور
بررسى است ؛ گـريـسـتـن ، مـرثـيـه خـوانـى ، يـادكـرد فـضـايـل و مـصـايـب ، سـوگـوارى و مـال
بـخـشـيـدن از سـوى متوفّا در راه خير؛ و اين ها دقيقا همان امورى هستند كه شيعيان در مجالس حسينى (ع)
بدان ها مى پردازند .) (64)

در ايـن مـقـدمـه در پى آنيم كه استحباب شرعى اين امور را اثبات كنيم و نشان دهيم كه شيعه در ايـن
مـوارد پـيـرو خـانـدان عصمت و طهارت است ، همچنين بيان كنيم كه اين قضيّه درباره مرد و زن يكسان است
؛ و سوگوارى هاى شيعيان مبانى عقلى و فلسفى استوارى دارد.

مستحب بودن گريه بر گذشتگان

در جـايـزبودن گريه بر مؤ من هيچ ترديدى نيست زيرا اين امر در موارد متعدّدى از سيره پيامبر ديده مى
شود و در اين جا فهرست وار به آن ها اشاره مى گردد:

1 ـ هنگام فوت عمو و سرپرستش ، حضرت ابوطالب .(65)

2 ـ هنگام شهادت عمويش ، حضرت حمزه ، در جنگ احد.(66)

3 ـ هـنـگام شهادت پسر عمويش جعفر و شهادت زيد بن حارثه و عبداللّه بن رواحه در جنگ موته .(67)

4 ـ هنگام وفات پسرش ، ابراهيم .

(نـقـل است كه با مشاهده گريه پيامبر(ص) عبد الرّحمان بن عوف گفت : اى پيامبرخدا(ص) شما هـم ؟! حـضرت
فرمود: (اى پسر عوف ! اين اشك مهر است .) سپس به گريستن ادامه داد و فرمود: (چـشـم مـى گـريـد و دل مـى
سوزد، امّا آنچه پروردگار نمى پسندد، بر زبان نمى آوريم . اى ابراهيم ! از جدايى تو بسيار اندوهناكيم
)(68)

5 ـ آن حـضرت در زيارت قبر مادرش ، آمنه ، به اندازه اى گريست كه اطرافيان را به گريه انداخت .(69)

6 ـ در وفات يكى از دخترانش چشمانش غرق اشك شد(70)

7 ـ آن حـضـرت در وفـات يـكـى از نوادگان دختريش مى گريست . سعد كه چنين ديد. گفت : (اى پـيـامـبـر خـدا!
ايـن چـه اشـكـى اسـت ؟) حـضـرت فـرمـود: (مـهـرى اسـت كـه خـدا در دل بـنـدگـان قـرار داده اسـت .

هـمـانـا خـداونـد از مـيـان بـنـدگـان خـود، بـه مـهـرورزان مـهر مى ورزد .) (71)

8 ـ در بـيمارى سعد بن عباده ، آن حضرت با شمارى از صحابيان به عيادت وى رفت . حضرت گـريـسـت و يـاران
نـيـز گـريـسـتـنـد. آن گـاه فـرمود: (خدا كسى را به خاطر اشك چشم و سوز دل عذاب نمى كند .) (72)

9 ـ هـنـگـامـى كـه رقـيـّه دخـتـر پـيـامـبر درگذشت ، زنان بر وى مى گريستند و عمر آن ها را با
تـازيـانـه مـى زد و منع مى كرد. پيامبر(ص) كه خود به آنان اجازه گريستن داده بود، فرمود: (بـگـذار تا
بگريند.) سپس فرمود: (هر چه از دل و چشم باشد از خدا و از مهر است .) سپس كنار قبر نشست . حضرت فاطمه (س )
نيز در كنارش بود و مى گريست و پدر اشك هاى وى را از سر مهر با جامه خويش پاك مى كرد.(73)

10 ـ هـنـگامى كه عثمان بن مظعون در گذشت پيامبر(ص) چنان گريست كه اشك بر گونه هاى آن حضرت جارى شد.(74)

11 ـ هنگام درگذشت دخترش ام كلثوم ، بر قبرش نشسته بود و مى گريست .(75)

12 ـ هـنگامى كه فاطمه دختر اسد بن هاشم ، مادر حضرت على (ع) درگذشت ، پيامبرخدا(ص)، با پيراهن خود وى را
كفن كرد و بر او نماز گزارد و بر وى هفتاد تكبير گفت و درون قبر رفت و بـه اطـراف آن بـه گـونه اى
اشاره مى كرد كه گويا آن را فراخ و صاف كند؛ و چون از قبر بيرون آمد چشمانش اشكبار بود.(76)

دربـاره اين كه پيامبر خدا(ص) بر گذشتگان گريسته اند، روايات بسيارى وجود دارد كه در بـيش تر آن ها
ديگران نيز به گريستن تشويق شده اند. از اين روايت ها چنين نتيجه مى گيريم كـه گريه سنّت آن حضرت بوده
است ؛ و بدين لحاظ در جاى جاى سيره امامان (ع) به چشم مى خـورد. آن بـزرگـواران بـه ويـژه در سـوگـوارى

/ 158