ابـونعيم به نقل از نضره اَزدى گويد: هنگام شهادت حسين (ع) آسمان خون باريد و چون شب را به صبح آوردم
ديدم كه كاسه و كوزه هاى ما پر از خون است . (373)
آنگاه ابن حجر مى نويسد كه طبق برخى از روايت هاى ديگر، در آن روز آسمان چنان سياه شد كه سـتارگان
پديدار شدند و هر سنگى را كه از زمين بر مى داشتند در زير آن خون تازه ديده مى شد.از زُهرى نقل شده است كه در سرزمين شام هر سنگى را از زمين بر مى داشتند، زير آن خون بود؛ و هر سنگريزه
اى را كه در بيت المقدس بر مى داشتند زيرش خون تازه بود.هـمو به نقل از ابو قُبيس گويد: هنگامى كه حسين (ع) به شهادت رسيد، خورشيد كسوف كرد، چنانكه ستارگان
نمودار شدند. (374)
از ام سـلمـه نـقل شده است : هنگامى كه حسين (ع) به شهادت رسيد، از آسمان بر ما خون باريد. هـمـچـنـيـن
از بانويى به نام امّ سالم نقل شده است كه هنگام شهادت امام حسين (ع) بر خانه ها و ديـوارهـا از
آسـمـان بارانى خون مانند باريد. همو گفته است كه اين باران در خراسان و شام و كوفه هم باريده است .(375)ثـعـلبـى در ذيـل تـفـسـير آيه شريفه (فَم ا بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّماءُ وَ الاْ رْضُ وَ ما كانُوا
مُنْظِرين ) (376)مـى نـويـسـد: هـنـگامى كه حسين (ع) به شهادت رسيد آسمان بر او گريست و گريه اش سرخى آن
است .ابـن عـسـاكـر بـه نـقـل از ابـن سـيـريـن گـويـد: پـس از قتل يحيى بن زكريا، آسمان بر كسى جز حسين
بن على (ع) نگريست .بـلاذرى مـى گـويد: هنگامى كه حسين (ع) به شهادت رسيد مدت دو يا سه ماه از نماز صبح تا طلوع خورشيد بر
ديوارها لكّه هاى خونرنگ ديده مى شد.زهـرى گويد: روزى عبدالملك مروان از من پرسيد كه نشان كشته شدن حسين چه بود؟ گفتم : هر سنگى را كه در
آن روز بر مى داشتند، زيرش خون تازه بود. آنگاه عبدالملك گفت : (من و تو در اين باره تنهاييم .)
در روايـت ديـگـرى از قول زُهرى چنين آمده است : به قصد شركت در جنگ به دمشق رفتم و در آنجا بـراى عـرض
سـلام خـدمت عبدالملك مروان رسيدم . ديدم كه بر سريرى فرش شده به بلنداى قامت يك انسان نشسته است و
مردم پايين آن در دو رديف نشسته اند.سـلام كـردم و پس از آن كه نشستم عبدالملك پرسيد: اى پسر شهاب ، آيا مى دانى بامداد روزى كه حسين بن
على كشته شد در بيت المقدس چه اتفاقى افتاد؟ گفتم : بلى ، گفت : نزديك بيا، من از عـقـب جـمـعـيـت رفتم
تا پشت تخت او رسيدم . او چهره اش را برگرداند و سرش را سوى من خم كـرد و گـفـت : چـه اتفاقى افتاده
بود؟ گفتم : هيچ سنگى را در بيت المقدس برنمى داشتند، جز ايـن كه زير آن خون تازه ديده مى شد. گفت : هيچ
كس جز من و تو اين موضوع را نمى داند. مبادا كـسـى آن را از تـو بـشـنـود. و مـن تـا هـنـگـام مـرگ
عـبـدالملك همچنان آن را پنهان نگاه مى داشتم .(377)سـفـيان بن عيينه به نقل از مادربزرگش مى گويد: پس از كشته شدن حسين بن على (ع) شترى مـتـعلق به آن
حضرت را كه جامه بار داشت براى يزيد بن معاويه مى بردند. هنگامى كه شتر را كـشتند، ديديم كه گوشتش مثل
حنظل تلخ است و لباس هايى كه از خيمه گاه حسين (ع) غارت كـرده بودند، خاكستر شده بود، و هيچ سنگى را
برنمى داشتيم مگر آن كه زيرش خون ديده مى شد.سـنـان بـن حـكـيـم بـه نـقـل از پـدرش گـويـد: مردم در روز شهادت حسين بن على بارى از ورس (378) از
خـيمه گاه آن حضرت غارت كردند، هيچ زنى خود را باآن خوشبو نمى كرد، مگر اينكه به پيسى مبتلا مى گشت !
پس از شهادت امام حسين (ع)
چـون سـپـاه بـنـى امـيه به خيمه گاه امام (ع) رسيدند، على بن الحسين را بيمار وحسن بن الحسن (379) رازخـمـى ديدند. نوجوانى به نام محمد بن عمرو بن حسن بن على نيز در آنجا بود. همه آنان را با زنان و
كودكان همراه كردند، و خداوند آنها را از كشته شدن رهانيد.ابـن سعد در طبقات گويد: از ياران حسين (ع)، جز پنج تن جان سالم بدر نبردند: يكم على بن حـسـيـن اصـغر
كه پدر نسل حسين تا به امروز است . وى بيمار و همراه زنان بود.، دوم : حسن بن حـسن بن على ـ كه فرزندانى