شمار زخم هاى امام حسين (ع) - سرشک خوبان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سرشک خوبان - نسخه متنی

محمدباقر محمودی؛ مترجمین: غلامرضا جمشیدنژاد اول، عبدالحسین بینش؛ تهیه و تدوین: مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سـنان بن انس ـ پيرى گندمگون و خميده با دماغى بلند و خالى در صورت ـ نيز آمد و نـزد حـجـاج ايـستاد.

حجاج نگاهى به او كرد و گفت : تو بودى كه حسين را كشتى ؟ گفت : آرى ! گـفت : با او چه كردى ؟ گفت : او را با
نيزه زدم و با شمشير پاره پاره اش كردم . گفت : بدان كه شما هرگز در يك سراى با هم جمع نخواهيد شد.

ابـن جـوزى ، پـس از نقل سخنى به همين مضمون گويد: از اين بهتر سخنى از حجاج شنيده نشده است .

شمار زخم هاى امام حسين (ع)

شـمـار زخـم هـايى را كه به وسيله شمشير و نيزه سپاه گمراهى بر پيكر امام حسين (ع)وارد آمد بين 78 تا
320 زخم نقل كرده اند. امام صادق (ع) فرموده است : (بر پيكر (امام ) حسين (ع) جاى 32 زخم نيزه و 44 ضربت شمشير
ديده شد. جُبّه سيه فامى كه بر تن آن حضرت بود صد و چـنـد جـايش بر اثر ضرب شمشير و نيزه و تير پاره شده
بود .) (354)

120 زخم هم گفته شده است .

امام باقر(ع) فرموده است : (پس از شهادت حسين بن على (ع) بر پيكرش جاى سيصد و بيست و چـنـد زخـم نـيـزه
يـا ضربت شمشير يا نوك پيكان ديده شد. همه اين زخم ها در جلوى بدن ايشان بود، زيرا كه به دشمن پشت نمى
كرد.) (355)


غارت اموال

پـس از كـشـتـه شـدن سـيـدالشـهـدا و يـارانـش ، سـپـاه عـبـيـدالله زيـاد دسـت بـه غـارت اموال آن
حضرت گشودند و حتى از جامه و زيور زنان درنگذشتند.

امـام صـادق (ع) فـرمـوده اسـت : (مردم بر سر جامه ها و زيورآلات و شتران رفتند و آنها را به غـارت
بردند. سپس سراغ بار و بنه امام (ع) رفتند و زنان براى سلامت جانشان جامه ها را مى كـنـدنـد و به
غارتگران مى دادند تا از شر آنها در امان بمانند. بيشتر لباس ها و زيورآلات و شـتـران را رحـيـل بـن
زهـيـر جـعـفى ، جرير بن مسعود حضرمى و اءسيد بن مالك حضرمى بردند. ابوالجنوب جعفى ، شترى را گرفت و
با آن آب مى كشيد و آن را حسين نام نهاد.(356)

چـپـاولگـران با بى ادبى تمام دست بردند كه روپوش ها را از
دوش ‍ زنان بردارند، اما عمر سعد آنها را از اين كار منع كرد؛ و آنان دست برداشتند.

عـبـدالله بـن حـسـن از قـول مـادرش فـاطـمـه ، دخـتـر امـام حـسـيـن (ع) چـنـيـن نـقـل مـى كـنـد:
(مـردم بـه چـادرهـاى مـا ريـخـتـنـد. مـن دخـتـر كـوچـكـى بـودم و بـر پـايـم دو خـلخـال طلا بود.

مردى دست دراز كرد و آن خلخال ها را از پايم مى گشود و مى گريست . گفتم : اى دشـمـن خـدا، چـرا مـى
گـريـى ؟ گـفـت : چـطـور نـگـريـم ؟ درحـالى كـه مـن دخـتـر رسـول خـدا را غـارت مـى كنم . گفتم : پس
غارتم مكن . گفت : مى ترسم ديگرى بيايد و آنها را بـگـيـرد. پـس هـر آنـچـه در چـادرهـا بـود غـارت
كـردنـد حـتـى روپـوش هـا را از دوش مـا بـرمى داشتند!)(357)
حـُمـَيـد بـن مـسلم گويد: به على بن حسين ، زين العابدين ، رسيدم و ديدم كه بيمار و در بستر افـتـاده
اسـت . در ايـن هـنـگـام شمر و اوباش همراهش مى گفتند: آيا او را نكشيم . من گفتم : سبحان الله آيـا
كـودكـان را هـم مـى كـشيد؟ اين كودك است ؛ و به همين ترتيب در برابر هر كس كه بر سـر وى مـى آمـد از
او دفاع مى كردم . تا آن كه عمر سعد آمد و گفت : هيچ كس ‍ حق ورود بر خيمه هـاى زنـان و تـعـرض بـه ايـن
جـوان بـيـمـار را نـدارد. هـر كـس از امـوال آنـها چيزى برده است بايد بازگرداند. اما به خدا سوگند
هيچ كس چيزى را برنگرداند. آنگاه على بن حسين به من فرمود: (پاداش نيك ببينى اى مرد، به خدا سوگند،
خداوند با سخنان تو شرى را از من دور كرد .) (358)

در طـبـقـات ابن سعد ذيل زندگينامه امام سجاد آمده است : على بن حسين در كربلا با پدرش همراه بود و آن
هنگام 23 سال داشت . او بيمار و در بستر افتاده بود. پس از كشته شدن امام حسين (ع) شـمـر بـن ذى الجـوشـن
گـفت : او را بكشيد. اما يكى از همراهانش ‍ گفت : سبحان الله ، نوجوانى بـيـمـار را كـه نـجـنـگـيـده
اسـت ، چـرا بـايـد كـشـت ؟ بـه دنبال آن عمر سعد آمد و دستور داد كسى حق تعرض به زنان و آن بيمار را
ندارد.

شمار شهيدان كربلا

امـام صـادق (ع) مـى فـرمـود: (امـام حـسـيـن (ع) هـنـگـام شـهـادت 58 سـال داشـت .) در واقـعه كربلا، 72
تن از ياران امام (ع) به شهادت رسيدند و 88 تن از سپاه عمر سعد به جهنم فرستاده شدند. برخى از مورخان

/ 158