سوگوارى و گريستن بر امام حسين (ع) - سرشک خوبان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سرشک خوبان - نسخه متنی

محمدباقر محمودی؛ مترجمین: غلامرضا جمشیدنژاد اول، عبدالحسین بینش؛ تهیه و تدوین: مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مَحارِمُ مِنْ آلِ النَّبى (ص) اسْتَحَلَّتِ.. .) (80)

و از چـيـزهـايـى كه دلم را شكست و اشكم را روان ساخت ، محارم خاندان پيامبر(ص) است كه مورد بى حرمتى
قرارگرفتند.

محمّد بن ادريس شافعى نيز در سوگ حضرت امام حسين (ع) اشعارى سروده است كه از جمله آن ها شعر زير است :




  • (تَزَلْزَلَتِ الدُّنْيا لاِ لِ مُحَمَّدٍ
    فَمَنْ مُبْلِغٍ عَنّى الحُسَيْنَ رِسالَةً
    قَتيلٌ بِلا جُرْمٍ كَاءَنَّ قَميصَهُ
    صَبيغٌ بِماءِ الاءَرْجُوانِ خَضيبٌ)



  • وَكادَتْ لَهُمْ صُمُّ الجِبالِ تَذُوبُ
    وَإِنْ كَرِهَتْها اءنْفُسٌ وَ قُلُوبٌ
    صَبيغٌ بِماءِ الاءَرْجُوانِ خَضيبٌ)
    صَبيغٌ بِماءِ الاءَرْجُوانِ خَضيبٌ)



جهان به خاطر خاندان محمّد(ص) به لرزه در آمد و نزديك بود كه كوه هاى استوار نيز برآنان آب شود.

پـس چـه كـسـى پـيـام مـرا بـه امـام حـسـيـن (ع) مـى رسـانـد؟ هـر چـنـد جـان هـا و دل هايى آن را
نمى پسندد.

حسين (ع) همان شهيد بى گناهى است كه گويا پيراهنش با آب ارغوان ، رنگ و خضاب شده است !

سوگوارى و گريستن بر امام حسين (ع)

ابـن عبّــاس گويد:
هـنـگـام ولادت حـسين بن على (ع) قابله اش يعنى صفيّه دختر عبدالمطّلب ، او را نزد پيامبر(ص) آورد.

حـضرت فرمود: (اى عمّه ! فرزندم را به من ده .) عرض كرد: (پدران و مادران به قربانت ، چـطـور او را به تو
بدهم در حالى كه هنوز او را پاكيزه نساخته ايم ؟) فرمود: (به آن كسى كـه جـان مـحـمـّد(ص) در دسـت اوسـت
سـوگـنـد! كـه خـداى مـتـعـال او را از عـرش خود پاكيزه ساخته است .) پس دست ها را جلو آورد و گرفت و سر
را سوى نـوزاد بـرد و شـروع بـه بـوسـيـدن چـشـمـان و گـونه هايش كرد و زبانش را مى مكيد چنان كه
گويى دارد عسل يا شير مى مكد. سپس حضرت براى مدّتى گريست و چون به خود آمد گفت : خدا قاتلان تو را بكشد.

صفيّه گويد: گفتم : (محمّد عزيزم ! چه كسانى خاندان پيامبر(ص) را مى كشند.) فرمود: (گروه ستمگر بنى اميه
.) (81)

اسماء دختر عميس گويد:
يك سال پس از ولادت امام حسن (ع)، امام حسين (ع) به دنيا آمد و پيامبر(ص) نزد من آمد و فرمود: (اى اسـمـاء!
پـسـرم را بـيـاور.) مـن نوزاد را كه در قنداقه اى سفيد پيچيده بود به ايشان دادم . حـضـرت در گـوش
راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و سپس او را بر دامن نهاد و گريست ! گـفـتـم : (پدر و مادرم فدايت !
چرا مى گريى ؟) گفت : (بر فرزندم .) گفتم : (او نوزاد است و بـايـد شـادمـانى كرد. چرا بر او مى گريى ؟)
فرمود: (اى اسماء! او را گروه ستم پيشه -كه خـدا از شـفـاعـتم محروم شان كند- خواهند كشت .) و افزود: (اى
اسماء! اين خبر را به فاطمه مگو، زيرا تازه فرزند به دنيا آورده است .) (82)

همچنين امّالفضل همسر عباس بن عبدالمطّلب گويد:
حـضـور پيامبر خدا(ص) رسيدم و گفتم : (يا رسول اللّه ! ديشب خواب بدى ديدم .) فرمود: (چه خوابى ؟) گفتم :
(خوابى سخت !) فرمود: (چه خوابى ؟) گفتم : (ديدم كه گويا پاره اى از تن شـمـا بـريـده و در دامـن من نهاده
شد.) پيامبر(ص) فرمود: (خوب خوابى ديده اى ، فاطمه - به خواست خدا- پسرى مى آورد كه در دامن تو قرار خواهد
گرفت .) همان شد. حضرت فاطمه (س )، حـسـيـن (ع) را بـه دنـيـا آورد و او چـنـان كـه پـيـامـبر(ص) فرموده
بود، در دامن من قرار گرفت .(83)

پـس از آن روزى خدمت حضرت رسيدم و نوزاد را در دامنش نهادم . ناگهان چشمم به ايشان افتاد و ديـدم از
ديـدگـان مـبـاركـش اشـك فـرو مـى ريـزد. گـفـتـم : (يـا رسـول اللّه ! پـدر و مـادرم فـدايـت . شـمـا
را چـه شـده اسـت ؟) فـرمـود: (جـبـرئيـل بـر مـن فـرود آمـد و خـبر داد كه امّتم اين پسر را خواهند
كشت !) گفتم : (اين پسر را؟) فرمود: (بلى ! و از تربتش خاكى سرخ به من داد .) (84)

/ 158