شهادت قاسم - سرشک خوبان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سرشک خوبان - نسخه متنی

محمدباقر محمودی؛ مترجمین: غلامرضا جمشیدنژاد اول، عبدالحسین بینش؛ تهیه و تدوین: مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وَ سَيِّدُ الشَّبابِ فِى الْجَنانِ) (305)
دو تـن از سـپاه كفر به نام هاى عثمان بن خالد بن اسير جهنى و بشر بن سوط همدانى قابضى بر عبدالرحمن
يورش آوردند و او را به شهادت رساندند. (306)
شهادت محمد بن عبدالله بن جعفر
پـس از فـرزندان عقيل ، محمد بن عبدالله بن جعفر بن ابى طالب عزم ميدان كرد و اين رجز را مى خواند:




  • (نَشْكُوا إ لَى اللّهِ مِنَ الْعُدْوانِ
    قَدْ تَرَكُوا مَعالِمَ الْقُرْآنِ
    وَ اَظهَرُوا الْكُفْرَ مَعَ الطُّغْيانِ) (307)



  • فَعّالُ قَوْمٍ فِى الرَّدى عُمْيانِ
    وَ اَظهَرُوا الْكُفْرَ مَعَ الطُّغْيانِ) (307)
    وَ اَظهَرُوا الْكُفْرَ مَعَ الطُّغْيانِ) (307)



مـحـمـد در مـيـدان نـبـرد پـيـكـارى سـخـت كـرد و سـرانـجـام بـه وسـيـله عـامـر بـن نهشل تيمى
شهادت عون بن عبدالله (308)
آنگاه عون بن عبدالله بن جعفر بن ابى طالب به ميدان رفت ؛ و اين رجز را مى خواند:




  • (اِنْ تُنْكِرُونى فَاءَنَا بْنُ جَعْفَرِ
    يَطيرُ فيها بِجَناحٍ اءَخْضَرِ
    كَفى بِهذا شَرَفاً فى مَعْشَرِ) (309)



  • شَهيدُ صِدْقٍ فِى الْجَنانِ اءَزْهَرَ
    كَفى بِهذا شَرَفاً فى مَعْشَرِ) (309)
    كَفى بِهذا شَرَفاً فى مَعْشَرِ) (309)



وى آنقدر پيكار كرد تا به دست عبدالله بن قطبه به شهادت رسيد.

شهادت عبدالله بن امام حسن (310)(ع)
سپس عبدالله فرزند امام حسن (ع) بيرون آمد و اين رجز را مى خواند:




  • (اِنْ تُنْكِرُونى فَاءَنَا بْنُ حَيْدَرَة
    عَلَى اْلاَعادى مِثْلُ ريحٍ صَرْصَرَه
    اءَكْيَلُكُمْ بِالسَّيفِ كَيْلَ السَّنْدَرَه ) (311)



  • ضَرْغامُ آجامٍ وَ لَيْثٌ قَسْوَرَه
    اءَكْيَلُكُمْ بِالسَّيفِ كَيْلَ السَّنْدَرَه ) (311)
    اءَكْيَلُكُمْ بِالسَّيفِ كَيْلَ السَّنْدَرَه ) (311)



نقل ديگرى حاكى است كه وى هنگام آمدن به ميدان اين رجز را مى خواند:




  • اِنْ تُنكِروُنى فَاءناَ فَرْعُ الحَسَن
    هذا حسينٌ كاَالاَسيرِ المُرتَهَن
    بَيْنَ اُناسٍ لا سُقُوا صَوْبَ المُزَن (312)



  • سِبطُ النَّبىِّ المُصطفى وَ الْمُؤ تَمَن
    بَيْنَ اُناسٍ لا سُقُوا صَوْبَ المُزَن (312)
    بَيْنَ اُناسٍ لا سُقُوا صَوْبَ المُزَن (312)



عبدالله پس از كشتن چهارده تن از سپاه دشمن به دست هانى بن ثُبيت حضرمى به شهادت رسيد؛ و خداوند روى
هانى را در همين دنيا سياه كرد.

شهادت قاسم

حـميد بن مسلم گويد: جوانى با سيمايى چون پاره ماه ، شمشير به دست به جنگ ماآمد. پيراهن و بـالاپوشى
به تن داشت و از ياد نمى برم كه بند كفش پاى چپ او نيز پاره بود. در اين هنگام عـمـرو بن سعد بن نفيل
اءَزدى رو به من كرد و گفت : به خدا سوگند كه بايد به او حمله كنم . گـفـتم : سبحان الله ! چرا اين كار را
مى كنى ؟ همان هايى كه مى بينى او را به محاصره درمى آورنـد، بـراى او بـس اسـت . گـفـت : بـه خـدا كـه
بـايـد بـه او حـمـله كنم . آنگاه حمله كرد و تا شمشيرش را به فرق او نزد باز نگشت . جوان با صورت بر
زمين افتاد و فرياد برآورد: عمو جانم !
حـسـيـن چـونـان باز شكارى سر رسيد و مانند شير ژيان حمله برد و شمشيرى به عمرو نواخت و دسـت او را از
آرنـج قـطع كرد. عمرو فريادى برآورد و از قاسم كناره گرفت . سواران كوفه براى نجات وى هجوم بردند، اما
او بر زمين افتاد و زير سم اسب ها كشته شد. گرد و غبار به آسـمـان بـلند شد و حسين (ع) بر سر جوان
ايستاده بود؛ و او پاهايش ‍ را بر زمين مى كشيد. امام (ع) مى گفت : نفرين بر مردمى كه تو را كشتند. سر و
كارشان در قيامت با جد و پدر تو خواهد بـود. بـر عـمـويـت گـران اسـت كـه او را بـخـوانـى و تـو را

/ 158