سواركاران - سرشک خوبان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سرشک خوبان - نسخه متنی

محمدباقر محمودی؛ مترجمین: غلامرضا جمشیدنژاد اول، عبدالحسین بینش؛ تهیه و تدوین: مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خوارى را بر ايشان خواهد پوشانيد و شمشير برنده را بر آنان مسلّط خواهد كرد و كسانى را بر ايشان چيره
خـواهـد كـرد كـه آنـان را از قـوم سـبـاء، كـه زنـى بـر آنـان پـادشـاهـى و بـر مال و خون شان حكومت
مى كرد، خوارتر كنند .) (98)

نيز نقل كرده اند كه عمر سعد به امام حسين (ع) گفت : (گروهى نابخرد مى پندارند كه من شما را خواهم كشت .)
حضرت فرمود: (به خدا سوگند! چشمم به اين روشن است كه تو از گندم عراق جز اندكى نخواهى خورد .) (99)

حارث بن جارود تميمى گويد:
در سـفـرى بـه مـديـنـه ، چـشـمم به زين العابدين ، على بن حسين (ع) افتاد كه با گروهى از خاندانش
حلقه وار نشسته بودند. نزد ايشان رفتم و گفتم : (درود بر شما اى خاندان مهربانى و پيامبرى و اى جايگاه
آمد و شد فرشتگان ! خدا شما را رحمت كند! چگونه ايد؟) امام (ع) رو به مـن كـرد و فـرمـود: (آيـا نـمى دانى
كه ما چگونه شب ها را به صبح مى بريم ؟ ما ميان قوم خود هـمانند بنى اسرائيل ميان فرعونيان هستيم كه
پسران را مى كشتند و زنان را زنده مى گذاشتند! بـه بـهترين فرد اين امّت بر فراز منبرها ناسزا مى
گويند و به آنان كه نسبت به ما دشمنى مى ورزند، مال مى بخشند و حقّ دوستان ما را پايمال مى كنند. قريش
به قريشى بودن محمّد(ص)بـر عـرب مـى بـالد و عـرب بـه عـرب بـودنـش نـزد ديـگـران بـه خـود مـى
نـازد. ايـنـان از قـِبـَل مـا بـه جـايـى رسـيـده انـد، ولى بـراى خـود مـا هـيـچ حـقـّى قائل
نيستند! اى ابوعمران ! بنشين كه بامداد و شامگاه ما اين چنين است .) (100)

وَرْد به نقل از پدرش كميت گويد:
خـدمت سرورم ، امام محمّد باقر(ع)، رسيدم و گفتم : (اى فرزند پيامبر خدا(ص)! من درباره شما اشعارى سروده
ام ، آيا اجازه مى دهيد كه بخوانم ؟) فرمود: (روزهاى برات (101)چه وقت شعر خواندن است ؟) گفتم : (شعر در
خصوص شماست .) فرمود: (بخوان ) و من چنين خواندم :




  • (اَضْحَكَنِى الدَّهْرُ وَ اءَبْكانى
    لِتِسْعَةٍ بِالطَّفِّ قَدْ غُودِرُوا
    صارُوا جَميعا رَهْنَ اءكْفانٍ)



  • وَ الدَّهْرُ ذُو صَرْفٍ وَ اءَلْوانِ
    صارُوا جَميعا رَهْنَ اءكْفانٍ)
    صارُوا جَميعا رَهْنَ اءكْفانٍ)



روزگار مرا خندانيد و گريانيد، روزگار پيوسته دگرگون و رنگارنگ مى شود.

مرا بر نه تن شهيدى گريانيد كه در طفّ به شهادت رسيدند و در كفن پيچيده شدند.

آن گـاه امـام گـريست . امام صادق (ع) نيز گريست و مى شنيدم كه بانويى هم در پس پرده مى گريد.

و چون به اين ابيات رسيدم :




  • (وَسِتَّةٌ لايُتَجارى بِهِمْ
    ثُمَّ عَلِىُّ الخَيْرِ، مَوْلاهُمُ
    ذِكْرُهُمُ هَيَّجَ اءحْزانى)



  • بَنُو عَقيلٍ، خَيْرُ فُرْسانٍ
    ذِكْرُهُمُ هَيَّجَ اءحْزانى)
    ذِكْرُهُمُ هَيَّجَ اءحْزانى)



و شـش تـن شـهـيـدى كـه كـس بـه گـرد آنـان نـمـى رسـيـد؛ يـعـنـى فـرزنـدان عقيل ، آن بهترين

سواركاران

سپس سرور آنان على نيكومنش كه يادشان اندوهم را برانگيخته است .

حضرت گريه كرد و سپس فرمود: (هيچ كس ، از ما ياد نمى كند و نزد او از ما ياد نمى شود كه بـه انـدازه بـال
پـشه اى اشك بريزد، مگر اين كه خدا برايش در بهشت خانه اى مى سازد و آن اشك را ميان او و آتش حايل مى
كند.) كميت گويد: چون بدين بيت هارسيدم :




  • (مَنْ كانَ مَسْرورا بِما مَسَّكُمْ
    فَقَدْ ذُلِلْتُمْ بَعْدَ عِزٍّ فَما
    اءَدْفَعُ ضَيْما حينَ يَغْشانِى)



  • اءَوْ شامِتا يَوْما مِنْ الْاءنِ
    اءَدْفَعُ ضَيْما حينَ يَغْشانِى)
    اءَدْفَعُ ضَيْما حينَ يَغْشانِى)



آن كيست كه در مصيبتى كه به شما رسيده شادمان باشد و يا روزى از روزها شما را شماتت كند.

/ 158