اهميّت و يا بى ثمرى برهان و استدلال در باب خداست. در دوران جديد نيز مسائل مشابهى از سوى فيلسوفان اگزيستانسياليست طرح شده است; از جمله سورن كرگگور، پدر اين نحله فلسفى، معتقد است كه استدلال فلسفى به هدر دادن توانايى و فرصت عبوديت خداوند است، زيرا آدمى را به آنچه بى ثمر است مشغول مى دارد و از آنچه پرثمر است (عبادت) باز مى دارد. استدلال براى آنهايى كه با عمق جان خود در درياى محبت و عشق الهى مستغرقند و در فضاى ايمان به خدا زندگى مى كنند، چه سودى خواهد داشت؟ از طرفى ملحدان و كينه توزان به ساحت ربوبى هم كه با اين استدلال ها روى به وادى ايمان نخواهند نهاد.(1) موضع كرگگور تقريباً مانند عارفان مسلمان چون مولوى است :
جز به مصنوعى نديدى صانعى
مى فزايد در وسايط فلسفى
اين گريزد از دليل و از حجيب
گر دخان او را دليل آتش است
خاصه اين آتش كه از قُرب و وَلا
از دخان نزديك تر آمد به ما(2) .
بر قياس اقترانى قانعى.
از دلايل، باز بر عكسش صفى.
از پى مدلول، سر برده به جيب.
بى دخان ما را در آن آتش خوش است.
از دخان نزديك تر آمد به ما(2) .
از دخان نزديك تر آمد به ما(2) .
- .)ygolohtnA nA( noigileR fo yhposolihP ,namjoP .P siuoL .de ,.57 .p ,htrowsdaW 2 ـ مثنوى معنوى، تصحيح نيكلسون، دفتر پنجم، بيت 568. (حجيب، در بيت سوم همان حجاب است در حالت اماله الف.)