لايب نيتز، برهان خود را بر اساس آنچه اصل جهت كافى مى نامد، بنا كرده است: مفاد اين اصل لزوم تبيين (explanation) براى هر موجود است. هر آنچه لباس هستى دارد، بايد تبيينى براى وجود خود داشته باشد. البته موجودات در دو گروه جاى مى گيرند: بيشتر آنها بر اساس چيز ديگرى غير از ذات خود تبيين مى شوند; يعنى مُبيِّن (explanans) آنها چيز ديگرى است. ولى ممكن است چيزى باشد كه تبيين آن در ذات خودش نهفته، و معرِّف و مبيِّن آن خودش باشد. لايب نيتز اصطلاح وابسته يا ممكن را براى امورى به كار مى برد كه تبيين آنها خارج از ذات خودشان است، و اصطلاح مستقل يا واجب را براى چيزى كه خودْ تبيين (self-explanation)است. نكته مهم در فهم برهان امكان لايب نيتز، درك سخن او درباره اصل جهت كافى است. برخى هم چون ساموئل كلارك تفاوت جوهرى بين اين اصل و اصل علّيت نمى گذارند و مفاد آن را لزوم وجود علّت براى هر چيزى مى دانند كه البته علّتِ وجود بيشتر امور خارج از ذات آنهاست، ولى علّت وجود واجب ذات خود اوست. اما بسيارى از نويسندگان غربى هم چون جان هيك و كاپلستون و برخى ديگر، اصل جهت كافى لايب نيتز را به عنوان يك اصل معرفت شناختى تلقى كرده اند، نه يك اصل وجودشناختى;(132) يعنى لايب نيتز نمى خواهد بگويد كه هر چيزى بايد در عالم خارج علّتى داشته باشد، و چون ترتب علل تا بى نهايت محال است، پس بايد علّت اوّلى دركار باشد; آنچه او مى گويد تنها در ارتباط با معرفت و شناخت انسان ها معنا مى يابد.