جان هيك بر اين نكته پافشارى مى كند و لزوم وجود تبيين براى هر چيزى را ادعايى گزاف به حساب مى آورد كه از سلطه عقلانيت و معقول ساختن همه چيز ناشى شده است.(134) آرى در عالم واقع و نفس الامر هر چيزى يا قائم به ذات خود است و يا وابسته به ديگرى، اما در ساحت تحليل ذهنى و معرفت شناسى، مسأله متفاوت است و بسا موجودى كه براى ما مبيَّن نيست و تبيينى نه در ذات خود و نه در غير خود ندارد. اين اشكال جان هيك و ديگران، برهان امكان لايب نيتز ـ با فرض اينكه اصل جهت كافى غير از اصل علّيت است ـ را در همان آغاز با شكست مواجه مى سازد. چراكه منكران وجود خدا مى گويند چرا بايد هر چيزى معقول باشد و تبيينى براى آن داشته باشيم. جهان هست اما ما درباره تبيين آن دچار شك و ترديديم و اين جز فرآورده جهل آدمى نيست و استناد به لزوم رفع اين جهل براى اثبات وجود خدا بنيانى سست دارد. 2 ـ يا موجود مستقلى وجود دارد و يا همه موجوات وابسته اند;