اصل عليت به بيان ساده، يعنى : «هر ممكنى علّتى دارد كه وجودش متوقف بر آن است، به طورى كه فقدان علت، فقدان ممكن است، و نيز وجود معلول حاكى از وجود علّت آن است». عليت همان رابطه وابستگى ميان دو شىء است، و البته خود اين وابستگى اَشكال مختلفى دارد; مثلا : وابستگى وجودى چيزى به چيزى ديگر (علّت معطى الوجود يا فاعل الهى) و يا وابستگى چيزى در حركت و صيرورت خود به چيز ديگر (علّت حركت يا فاعل طبيعى). رابطه عليت، قابل مشاهده و تجربه نيست، و اصولا اين رابطه يك ما بازاى مستقل در خارج ندارد و مانند مفاهيم وجوب و امكان، جزء معقولات ثانوى فلسفى به شمار مى آيد. علّت، وصف وجود عينى است و عليت علّت مثل وحدت يا شيئيت و يا فعليت آن عين وجود آن است. تعريف فنى عليت را بيان هاى مختلفى بر عهده گرفته اند، ليكن به خاطر پيچيدگى و كثرت نقض و ابرام هاى وارد بر آنها از پرداختن تفصيلى به آنها صرف نظر كرده، به همان تعريف ساده بسنده مى كنيم. تعريف علّت به معطى الوجود از همه روشن تر بوده و مورد نظر ما در بحث برهان وجوب و امكان هم مى باشد. در فهم مفاد اصل عليت گاهى از سه نكته به عنوان احكام عليت ياد مى شود، ولى به اعتقاد برخى اصلا قوام عليت به آنهاست; آن احكام از اين قرار است :