تقرير ديگرى از برهان وجوب و امكان در دست است كه به تقرير خواجه طوسى معروف است. البته خود وى آن را در مقام ردّ تسلسل طرح مى كند، ولى پس از او به صورت برهان مستقلى بر اثبات واجب طرح شده است. فشرده آن، از اين قرار است : به مقتضاى اصل عليت، هر ممكنى پيش از وجوب از وجود محروم است (الشىء ما لم يجب، لم يوجد) و تا اندك احتمالى براى معدوم بودنش باقى است، در ورطه عدم مى ماند. فقط در صورت رفع آن احتمال و نيل به مرتبه وجوب است كه مى تواند پا به عرصه وجود گذارد. هر يك از افراد ممكن از ناحيه فرد ديگر تهديد به عدم مى شوند، بدان معنا كه اگر فرد ديگر نباشد، اوّلى هم نخواهد بود، اما فرض اين است كه ممكن دوم موجود است و از اين جهت ممكن اوّل تهديد نمى شود و به اصطلاح فلسفى از اين جهت سدّ عدم شده است. اما از آنجا كه همه حلقه ها ممكن الوجودند، سلسله نيز ممكن و نسبت به وجود و عدم مساوى است. پس احتمال معدوميّت آن به افراد هم سرايت مى كند و تا چيزى نباشد كه كل را به حد وجوب برساند و در آن، احتمال عدم راه داشته باشد، احتمال مذكور به تمام افراد كل هم سرايت كرده و همين مقدار از احتمال عدم، موجب مى شود تا هيچ يك از افراد نتوانند جامه وجود بر تن كنند. زيرا شرط وجود، وجوب است كه اينها نداشته، از ناحيه فقدان و عدم كل، مورد تهديد عدم هستند. در اصطلاح به اين نوع از احتمال عدم براى افراد، عدم رأسى گفته مى شود; يعنى عدمى كه فرد را در ضمن كل در بر مى گيرد، برخلاف قبلى كه فرد را فقط در ارتباط با عضو ديگر معدوم مى ساخت.(117) اين برهان به بيان هاى ديگرى هم آمده است و عصاره آنها اين است كه ممكن نمى تواند ممكن ديگر را موجود كند، زيرا ايجاد هم فرع و متوقف بر ايجاب است، و ممكن كه خود وجوبى ندارد نمى تواند ايجاب و ايجادى داشته باشد; مگر آن كه از ناحيه غير به او وجوب، عنايت شود. بنابراين پس از وجوب و واجب است كه مى توان براى ممكنات سخن از وجود و ايجاد گفت.(118) برهان صاحب تلويحات و برهان خواجه كه به صورت هاى مختلف بازسازى و اقامه شده است، از مفهوم كليدى كل ممكنات استفاده مى كنند. اين نوع براهين مبتنى بر اثبات و يا قبول قبلى اصل امتناع تسلسل نيستند، بلكه خود امتناع تسلسل را در ضمن برهان اثبات واجب، مستدلّ و ثابت مى كنند. البته همان طور كه گذشت اين بدان معنا نيست كه حتى با فرض جواز تسلسل براهين اثبات واجب صحيح و تمام است، بلكه فقط توقّف برهان اثبات واجب بر اصل امتناع تسلسل را نفى مى كند. ابن سينا در مورد ردّ تسلسل از برهان خلف كه مفهوم «كل ممكنات» در آن نقش كليدى دارد، استفاده كرده است.(119) اصولا مى توان گفت در برهان خلفى كه بر اثبات واجب و يا امتناع تسلسل اقامه مى شود، ناچار مفهوم كل يا مجموعه ممكنات بايد در نظر باشند. در برهان هاى مذكور (صاحب تلويحات و خواجه و نيز برهان خلف ابن سينا در ردّ تسلسل) كل يا مجموعه ممكنات لحاظ مى شوند، چه اين سلسله ممكنات متناهى و محدود باشد و چه نامتناهى و نامحدود، و از آنجا كه كل مذكور خود ممكن الوجود است از علّت آن نيز مى توان جويا شد. اما استفاده از مفهوم كل يا مجموعه در برهان اثبات واجب و ردّ تسلسل با اشكال مواجه است :