اين برهان از يك مجموعه محدود علّت و معلول به عنوان مدل شروع مى كند و ضمن تحليل آن به اثبات اين نكته مى پردازد كه سلسله علّت و معلول نمى تواند بى نهايت باشد. مثلا در يك مجموعه سه عضوى، يك معلول داريم كه علّت ديگرى نيست و يك علّت داريم كه معلوليّت ندارد، و سومى از يك جهت علّت است و از يك جهت معلول. الف) (علت تنها)ب) (علّت و معلول)ج) (معلول تنها)در مجموعه بالا «ب» به دليل اين كه هم علّت است و هم معلول، بايد دو طرف داشته باشد تا علّت يكى و معلول ديگرى باشد. (با توجه به اين كه دور محال است و شىء نمى تواند به يك نسبت هم علّت باشد و هم معلول) حال تعداد مجموعه را اضافه مى كنيم و مثلا «د» را هم به آنها مى افزاييم. خواهيم ديد كه اين بار «د» طرف مجموعه و الف و ب در وسط آن قرار مى گيرند. هر تعداد كه بر مجموعه مذكور افزوده شود، تا وقتى كه اين مجموعه محدود باشد، ويژگى مذكور يعنى داشتن وسط و طرف در آن ديده مى شود. اين بدان جهت است كه نمى توان وسطى فرض كرد كه طرف نداشته باشد. حال آنكه در يك سلسله غيرمتناهى وسط هايى خواهيم داشت بدون طرف. زيرا همه اجزاى آن سلسله، هم علّت براى چيزى و هم معلول چيزى خواهند بود. (غير از «ج» كه فقط معلول است و طرف معلوليّت را نشان مى دهد) و اين يعنى وسط بودن همه اجزا بدون طرف، كه خود امرى است محال. برهان وسط و طرف به اعتقاد گروهى از فيلسوفان مهم ترين دليل بطلان تسلسل است.(56) ممكن است بر اين برهان اشكال شود كه ادّعاى امتناع وسط بدون طرف آيا بديهى است يا نظرى؟ اگر بديهى است در آن صورت امتناعِ خود تسلسل كه همان تحقق وسط بدون طرف است، نيز بديهى مى شود و احتياج به استدلال و برهان ندارد. اما اگر محال بودن وسط بدون طرف بديهى نبوده و بر اثر استدلال و نظر حاصل شده است، بحث از دليل خود اين حكم پيش مى آيد.