درآمدی بر خداشناسی فلسفی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

درآمدی بر خداشناسی فلسفی - نسخه متنی

محسن جوادی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


داشتند اما در فلسفه دين(1) كسانى از معاصران غربى مى گويند كه برهان و استدلال بر اثبات وجود خدا نه فقط بى ثمر، كه اساساً ممتنع است. دعوى بى ثمرى از سوى كرگگور در فضاى بحث هاى معاصر فلسفى دين، به ادعاى امتناع اثبات عقلى وجود خداوند انجاميد.(2)

مولوى و ديگر عارفان مسلمان، معمولا در پرتو تعاليم اسلام به صورت مطلق عقل را انكار نكرده، از اين جهت با كرگگور و پيروان او تفاوت دارند. مولوى استدلال را فقط براى آنان كه در محضر خداوند هستند و در كام جان خود، شهد وجود او را دريافته اند، بى فايده خوانده است. اما سخن آن است كه ايمان آورندگان تنها اين گروه اندك نيستند، و مولوى و ديگر عارفان اسلامى براى خيل عظيم انسان ها نه فقط استدلال را تجويز مى كنند، كه خود به لزوم آن فتوا مى دهند:




  • چشم اگر دارى تو، كورانه ميا
    آن عصاى حزم و استدلال را
    چون ندارى ديد، مى كن پيشوا(3) .



  • ور ندارى چشم، دست آور عصا.
    چون ندارى ديد، مى كن پيشوا(3) .
    چون ندارى ديد، مى كن پيشوا(3) .



خطاى كرگگور در اين است كه ركن و اساس ايمان را اعتراف غيرمبتنى بر عقل و استدلال مى داند، در حالى كه كرنش عقل و خرد آدمى در برابر حق، نقش قابل توجهى در ايمان دارد.

آرى سلوك عقلى به تنهايى نمى تواند آدمى را به مقصد ايمان برساند، اما در اين هم نمى توان ترديد داشت كه بسيارى از سالكان وادى عقل و استدلال در نهايت به مقصد ايمان رسيده، و بسا در قوّت ايمان از سالكان راه تهذيب و سلوك عملى هم گوى سبقت ربوده اند. حكم به بى ثمرى



1 ـ منظور از فلسفه دين، نگرش و تأمّل عقلانى در خصوص دعاوى دينى است. از اين رو فيلسوف دين، ملحد نيز مى تواند باشد; يعنى بر اساس نگرش عقلى خود دعاوى دينى و از جمله توحيد و يا اصل وجود خدا را انكار كند.

- .feileB suoigileR dna nosaeR.71 .p ... dna reksaH ,nosreteP .sde ,

3 ـ مثنوى معنوى، تصحيح نيكلسون، دفتر سوم، بيت 276.

/ 103