درآمدی بر خداشناسی فلسفی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
اهميّت مسأله حدوث براى متكلمان چنان است كه گويى با نفى حدوث زمانى عالم، ديگر راهى براى اثبات وجود خدا باقى نمى ماند.(8) غزالى، ارسطو و تابعان او را كه به قِدَم زمانى عالم قائلند به ناتوانى در استدلال بر وجود خدا متهم مى كند، چرا كه در نظر او و ديگر متكلمان، اين حدوث عالم است كه مى تواند به كار استدلال بر وجود خدا بيايد. انكار قدمت عالم از سوى بسيارى از متكلمان بيشتر به جهت پى آمدهاى مهم آن به خصوص ناتوان شدن از اثبات وجود خدا بر فرض قديم بودن عالم است. به هر حال در كتب كلامى پيش از ابن سينا، اصولا امكان مطرح نيست، ولى در آثار كلامى متأخّر امكان نقش مهمى پيدا كرده است. تا آنجا كه برخى از متكلمان فقط به طرح برهان وجوب و امكان پرداخته و از برهان حدوث چشم پوشيده اند. و اين البته ره آورد نقد و انتقادهاى فارابى، ابن سينا و ابن رشد بر برهان حدوث متكلمان است.(9) اين گروه از فيلسوفان نشان دادند كه منشأ نيازمندى شىء به علّت چيزى فراتر از حدوث زمانى آن است; يعنى حتى اگر شيئى قديم نيز باشد، نياز به علت را هم چنان مى تواند همراه خود داشته باشد، چراكه خاستگاه اين نياز ذات اوست. از همين جا بود كه اصطلاح حدوث ذاتى و امكان ذاتى بر سر زبان ها افتاد. متكلمان در استدلال خود نخست حدوث جهان را اثبات كرده، سپس به اثبات لزوم مُحْدِث مى پرداختند. و اين با توجه به اين كه اثبات حدوث زمانى جهان خود يكى از مشكلات تفكر فلسفى است، راه ناهموارى است. گروهى از ايشان براى آن كه از اثبات حدوث زمانى جهان، گريزى يابند، از اثبات حدوث زمانى شىء خاصى، آغاز كردند، و البته حدوث زمانى شىء خاص امرى روشن و واضح است. ابن رشد، به حق بر اين گروه از متكلمان خرده گرفت : به گفته او سير استدلال كلامى وجود يك قديم زمانى را الزام مى دارد تا حوادث زمانى بر او تكيه دهند. و حال آن كه اين قديم زمانى ممكن است خود مخلوق، و به اصطلاح ممكن باشد. اگرچه سعى متكلمان بر آن است كه با حصر قديم زمانى در خدا، استدلال خود را از اشكال برهانند، اما همان گونه كه ابن رشد گفته است تلاش آنان حتى اگر موفقيت آميز هم باشد، راه را طولانى تر و دشوارتر خواهد كرد.(10) گفته آمد كه حكما يا مسلك طبيعى دارند، يا مشرب الهى. ارسطو در آثار متكلمان اسلامى به عنوان حكيمى طبيعى كه مى كوشد از طريق امور طبيعى، چون حركت به اثبات وجود خدا بپردازد، قلمداد شده است. استدلال ارسطو در فلسفه اسلامى، بسيار روشن و گسترده طرح و بررسى شده است. ليكن اين تلقى از روش استدلالى ارسطو، بر ابن سينا و ملا صدرا گران آمد، زيرا آنان شأن علمى و منزلت فكرى ارسطو را بالاتر از آن مى دانستند كه وى بخواهد از مجراى امور طبيعى به اثبات وجود خدا بپردازد.