به نظر مى رسد دعوى اقامه برهان وجوب و امكان بدون نظرداشت به اصل امتناع تسلسل، سخن درستى باشد.(78) اما اين هم سخن پذيرفته اى است كه تمام تقريرهاى برهان وجوب و امكان لاجرم مبتنى بر اصل امتناع تسلسل است.(79) زيرا به يك معنا از ابتنا، مى توان گفت برهان وجوب و امكان (لااقل برخى تقريرهاى آن) مبتنى بر اصل امتناع تسلسل نيست. اما به معناى ديگر ابتنا، يعنى عدم امكان برهان در صورت جواز آن، بنيان تمام تقريرهاى برهان وجوب و امكان بر امتناع تسلسل نهاده شده است. 3 ـ شيوه استدلال در برخى تقريرها، مستقيم است يعنى در آنها دلايلى جهت اثبات مطلوب (وجود خداوند) آورده مى شود. در برخى ديگر، استدلال به صورت غيرمستقيم و در هيأت برهان خلف است كه به جاى اقامه دلايلى جهت اثبات مطلوب به اقامه دليل بر امتناع نقيض مطلوب (عدم خدا) مى پردازد. به بيان ديگر برخى از تقريرها مى گويند بر حسب فلان دليل، خدا وجود دارد، و برخى ديگر مى گويند اگر خدا نباشد ـ و همه موجودات ممكن باشند ـ فلان محال لازم مى آيد، و چون محال، ممتنع است، پس ريشه آن (فرض عدم خدا) نيز نادرست و ناپذيرفتنى است. برهان خلف در منطق جزء قياس هاى مركّب به حساب مى آيد و هرچند دانشمندان در تحليل ماهيّت آن اختلاف دارند، ليكن از جهت منطقى ارج و اعتبار زيادى دارد.(80)