آدمى نه فقط در ساحت انديشه خود با وجود خدا روياروست، بلكه قبل از اين نظريه پردازى و نگرش استدلالى، در عمق احساس خود نيز با آن مواجه است. احساس، علاقه، محبت، كينه، نفرت و خلاصه همه هستى انسان به همراه عقل و انديشه اش با اين سؤال اساسى درگيرند. اين درگيرى يك چالش وجودى است كه تمام زواياى جان آدمى را برمى آشوبد، و هم از اين روست كه هم سخنى و نجوا با خداوند و ارتباط با او از طرق مختلف ممكن و ميسور است: يكى با تعقّل، ديگرى با تجربه، سومى با وجدان خود، و بالاخره هر كسى از طريقى به سوى او راهى مى گشايد.
همه كس طالب يارند چه هشيار و چه مست
همه جا خانه عشق است چه مسجد چه كنشت(1) .
همه جا خانه عشق است چه مسجد چه كنشت(1) .
همه جا خانه عشق است چه مسجد چه كنشت(1) .