درآمدی بر خداشناسی فلسفی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

درآمدی بر خداشناسی فلسفی - نسخه متنی

محسن جوادی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


احتمال سوم اين است كه وجود ممكن مفروض، معلول ممكن ديگرى باشد كه خودش معلول ممكن سومى است، و همين طور، سومى معلول چهارمى و... بدون اينكه ترتّب علّى و معلولى ممكنات بر يكديگر در جايى آرام گيرد. در اين فرض، وجود ممكن مورد بحث، معلول بىواسطه (دور مصرّح) يا باواسطه خود (دور مضمر) نيست، بلكه يكى معلول ديگرى است و آن ديگرى هم معلول ممكن ديگر. در اصطلاح فلسفى اين گونه ترتّب ممكنات بر يك ديگر را تسلسل مى گويند.

ابن سينا فرض تسلسل را برخلاف دور با تفصيل بيشترى مورد بحث قرار داده است. برهانى كه وى در ردّ تسلسل مى آورد، همان برهان خلف است; يعنى نشان مى دهد فرض قبول تسلسل، مستلزم محال است.(90)

خلاصه برهان وى، اين است كه ما وقتى كل ممكنات بى نهايت را در نظر مى گيريم، از دو حال خارج نيست : يا براى تحقق آنها علّت لازم است يا نيست. فرض عدم احتياج به علّت نادرست است، زيرا كل ممكنات همان مجموع تك تك آنهاست كه همگى معلول و محتاج علّتند و صرف ملاحظه جملگى آنها دليل بى نيازى از علّت نيست. حال كه كل ممكنات بايد علّتى داشته باشد، علّت آن نمى تواند خود كل يا اجزا و افراد آن باشد، زيرا مستلزم دورِ باطل است. از طرفى با فرض تسلسل، يعنى هرچه هست ممكن است و چيزى خارج از عالم امكان وجود ندارد، نمى توان علّتى در خارج مجموعه براى آن جست و جو كرد. پس قبول تسلسل به معناى پذيرش يكى از دو محال (وجود كل بدون علّت، يا دور) است. آنچه ما را به پذيرش محال، ملزم مى سازد، قبول تسلسل علّى حلقه هاى ممكنات است كه بايد از آن به خاطر استلزام محال، دست برداشت.

احتمال چهارم اين است كه ممكن فرضى، بىواسطه يا باواسطه معلول واجب الوجود باشد و اين همان احتمال معقول و موجّهى است كه ابن سينا درصدد اثبات آن بود. وى با مداقه درممكن مفروض، بر اساس اصول عليت و امتناع دور و تسلسل، برهان خود را بر وجود واجب، سامان مى دهد.

دست مايه ابن سينا در اين برهان امور بديهى و يا قريب به بداهت است. پذيرش واقعيت و اينكه چيزى وجود دارد (مقدمه اول) بديهى است; اصل علّيت نيز بديهى است; امتناع دور هم قريب به بداهت است و نياز چندانى به استدلال ندارد; اصل امتناع تسلسل هم با ادلّه فراوانى مبرهن شده است. از آنجا كه مقدمات اين استدلال بديهى و در عين حال اندك است، به عقيده ابن سينا برازنده نام برهان صديقين شده است.

بنگريد كه بيان ما در باب وجود خداوند و نيز توحيد و تنزيه او از نقايص، چگونه بى نياز از اعتبار مخلوق يا فعل اوست، هرچند آن نيز دليل [ديگرى] بر وجود خداست، اما راه ما استوارتر و باارزش تر است. اگر ما نفس وجود را به گواهى دادن فراخوانيم، از همان جهت وجودى خود بر ثبوت خداوند گواهى مى دهد و از ره گذر آن بر صفات او دلالت مى كند. در كتاب الهى به اين برهان ما اشاره شده است: «ما نشانه هاى خود را در آفاق و انفس به آنان نشان مى دهيم تا معلوم شود كه خداوند حق است». اين سخن البته درباره گروهى [ديگر] است و آن گه اشاره شده كه «آيا كفايت نمى كند كه خداوند بر هر چيزى گواه است» و اين شيوه خاص گروه اهل يقين است; يعنى خدا را شاهد بر هر چيز ديگر مى گيرند نه اينكه چيز ديگرى را دليل بر وجود خدا بگيرند.(91)

اهميّت برهان صديقين ابن سينا تا آنجاست كه اكثر حكيمان و متكلمان متأخر آن را پذيرفته اند و برخى از آنها در آثار خود به ذكر همين برهان بر وجود خداوند، بسنده كرده اند.(92) و اين نشان ارج و منزلت والاى اين برهان در نظر آنهاست. اصطلاح برهان صديقين كه بعدها با نام حكيم شيراز (ملاصدرا) پيوند بيشترى يافت، اشاره به روشى است كه در آن نفس وجود و واقعيت بدون درميان آوردن پاى مخلوقات بر وجود خداوند گواهى مى دهد.

/ 103