برهان وجوب و امكان در حكمت متعاليه به صورتى مناسب با مبانى آن نظم و سامان يافته است: ملاصدرا كه تقسيم شىء را به وجوب و امكان با مبناى اصالت وجود خود سازگار نمى ديد، در مقام تقرير برهان از اصطلاح ديگرى استفاده كرد. وى مى گويد موجود يا غنىّ و بى نياز است و يا فقير و محتاج، و موجود محتاج بدون غنى نمى تواند تحقّق داشته باشد. خود برهان هم يا به صورت مستقيم و بر اساس امتناع تسلسل است، و يا به صورت غيرمستقيم و همراه با اين دعوى كه اگر همه چيز محتاج و فقير باشند، اصلا موجودى تحقق نخواهد يافت. زيرا كثرت فقر، ثروت و بى نيازى نمى آورد و تا غنا و بى نيازى در ميان نباشد، موجودات محتاج و فقير، حظّى از وجود نخواهند داشت. ملاصدرا و پيروان او، روح برهان ابن سينا را در قالب اصالت وجودى آن دميدند،(124) و در اين بازآفرينى خود را از بند تقسيم موجود به واجب و ممكن كه آب به جوى اصالت الماهوى ها مى ريخت، رها كردند.(125)