فصل چهارم : برهان وجوب و امكان در غرب - درآمدی بر خداشناسی فلسفی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

درآمدی بر خداشناسی فلسفی - نسخه متنی

محسن جوادی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فصل چهارم : برهان وجوب و امكان در غرب

درآمد

برهان امكان (The Argument from contingency) در آثار انديشمندان غربى، جزء براهين جهان شناختى (Cosmalogical.Arguments)است. از ميان تقريرهاى متعددى كه اين برهان در غرب به خود اختصاص داده است، دو تقرير آكويناس و لايب نيتز شهرت فراوانى دارند; ما نيز به بررسى همان دو فقره بسنده مى كنيم. اما پيش از آن بايد به نكته اى كه كار مقايسه برهان امكان در سنّت اسلامى و غربى را آسان مى سازد، اشاره كرد.

در آثار انديشمندان مسلمان برهان امكان از ره گذر اصل علّيت به اثبات وجود خدا مى پردازد. در منظر ايشان علّيت يكى از مقدمه هاى برهان امكان است، زيرا بر اين اساس است كه به جست و جوى علّت براى اشياى ممكن مى پردازند; به بيان ديگر در جهان اسلام برهان امكان، مستقل از اصل علّيت نيست و به تصريح متكلم برجسته مسلمان، امام فخر رازى اصلا تقرير استوارى از برهان امكان بدون استفاده از اصل علّيت صورت نمى بندد، بلكه اصلا استدلال عقلى، بر وجود خداوند فقط از همين ره گذر ممكن است. اصل علّيت در صورت هاى مختلف استدلال عقلى، هم چون برهان محرك اوّل ارسطو، برهان حدوث متكلمان و برهان وجوب و امكان، مورد استفاده است و نمى توان گفت برهان خاصى به نام علّيت مستقل از برهان حدوث يا امكان يا ... وجود دارد.

اما در فضاى انديشه غربى مسأله متفاوت است، زيرا برهان عليت در عرض برهان امكان قرار گرفته است، اگرچه تعداد انگشت شمارى هم چون ساموئل كلارك اين تمايز را ناديده گرفته، برهان علّيت را مستقل از برهان امكان ندانسته اند.

توماس آكويناس، بزرگ ترين حكيم مسيحى قرون وسطا، يكى از راه هاى پنج گانه معروف خود در اثبات وجود خدا را (راه دوم) برهان علّيت ناميده و همو راه سوم را به اسم برهان امكان خوانده است. آنچه وى آن را برهان بر مبناى علّيت مى نامد به اختصار چنين است :

1 ـ ما در عالم مادّى زنجيره هاى علل فاعلى را مى بينيم. (يعنى شاهد به وجود آمدن چيزى از چيز ديگر هستيم)

2 ـ چيزى كه خودش علّت فاعلى خود باشد، محال است.

3 ـ امتداد زنجيره علل فاعلى تا بى نهايت محال است، زيرا اگر زنجيره علل، نقطه آغازين نداشته باشد، فاقد وسط و نقاط ميانى است، در حالى كه وجود حلقه هاى ميانى زنجيره علل آشكار است. پس سلسله فاعلى بى نهايت نبوده، به علت اولى كه همان خداوند است، منتهى مى شود.(126)

بررسى راه دوم آكويناس نشان مى دهد كه ساختار آن از برهان ابن سينا وام گرفته شده، هرچند در ارائه آن اندك تغييرى صورت گرفته است. مثلا آكويناس به جاى استناد به اصل وجود چيزى در عالم (مقدمه اول برهان ابن سينا) به وجود مصداق خاصى كه سلسله علل فاعلى است، استناد مى كند. برهان آكويناس در ردّ تسلسل همان برهان وسط و طرف ابن سيناست.(127) تنها تفاوت عمده، در استفاده از مفهوم امكان در برهان ابن سينا و مفهوم معلول در برهان آكويناس است. ولى اهل نظر به راحتى درمى يابند كه انديشه ابن سينا به مفهوم پايه اى امكان معطوف است، كه در تحليل عقلى، علّت و اساس معلول بودن است. درحالى كه آكويناس از مفهوم امكان غفلت كرده، به مفهوم معلول كه خود در ساحت تحليل عقلى معلول امكان شىء است مى پردازد.

به هر حال تفكيك برهان امكان از علّيت در مغرب زمين هرچند امرى نادرست بود، اما اين امتياز را داشت كه برهان امكان را از چنگ اشكال هاى مربوط به اصل علّيت و يا امتناع تسلسل علل، رها مى كرد. برخى برهان علّيت را به دليل ابتناى آن بر اصل تسلسل، ردّ كرده، بى نهايت بودن سلسله علل را مجاز مى دانند. اما اشكال هايى از اين دست بر برهان امكان وارد نمى سازند، زيرا معتقدند برهان امكان لايب نيتز وام دار اصل علّيت نيست. از اين رو در اين بخش ما اشكال هاى مربوط به اصل علّيت را طرح نخواهيم كرد، زيرا آنها به اعتقاد ناقدان متوجه برهان امكان نيست; به علاوه اينكه در قسمت قبلى آنها را از نظر گذرانديم.

/ 103