درآمدی بر خداشناسی فلسفی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
بحث در اين است كه معقول بودن وجود هر چيزى در گرو تبيين آن است و تا چيزى تبيين نشود معقول نيست. و نياز عقلانى آدمى به معقول كردن عالم هستى، اساس اصل جهت كافى لايب نيتز است. تفاوت اين دو بيان از اصل مزبور بسيار اساسى است، زيرا اگر اصل جهت كافى همان اصل علّيت باشد، برهان لايب نيتز همان برهان ابن سينا خواهد بود، با اين تفاوت كه تعبير به لزوم وجود تبيين (علّت واقعى) براى هر چيز ـ كه در كلام لايب نيتز آمده - مسامحى است; چه، فقط ممكن ها نيازمند علت هستند. تعبير مناسب آن است كه بگوييم هر ممكن الوجودى براى هستى خود محتاج تبيين (علّت واقعى) مى باشد و واجب الوجود به اين معنا از تبيين - ذكر علّت - نياز ندارد و فقط محتاج دليل و علّت در مقام علم و اثبات است. اما اگر منظور از اصل جهت كافى، همان علّيت نباشد (چنان كه اطلاق آن به ذات بارى تعالى و سخن از لزوم وجود تبيين براى هستى او گواه آن است) در آن صورت برهان لايب نيتز استدلالى ممتاز از برهان امكان ابن سينا و يا ديگر تقريرهاى برهان وجوب و امكان است و جاى بحث و بررسى دارد. برهان امكان به روايت لايب نيتز چنين است :(133) 1 ـ هر موجودى وابسته يا مستقل است; وابستگى يعنى لزوم تبيين آن با استناد به وجود چيز ديگرى هم چون علّت آن، و استقلال به معناى بى نيازى از نظرداشت غير در تبيين آن. درستى اين مقدمه با فرض قبول اصل جهت كافى لايب نيتز جاى ترديد ندارد، زيرا اگر بناست هر موجود تبيينى داشته باشد، به حصر عقلى اين تبيين يا در ذات خود آن شىء است و يا خارج از آن. اما صحت و درستى خود اصل جهت كافى، اگر آن را بيان گر نكته اى غير از اصل علّيت بدانيم - كه مى دانيم - بى چند و چون نخواهد بود، زيرا تبيين، يك مقوله اثباتى و معرفتى است و در عالم معرفت، مسأله دو وجهى نيست، بلكه احتمال سومى در كار است و آن اينكه چيزى باشد كه اصلا تبيين ندارد. به عبارت ديگر موجودات در عالم ذهن و تبيين به سه دسته تقسيم مى شوند: وابسته ها; مستقل ها و آنهايى كه اصلا تبيينى براى وجودشان نداريم، و اين به جهل انسان برمى گردد و امرى كاملا ممكن است.