مردى آفريقايى كه پى در پى بچه هايش مىمردند، آرزو داشت صاحب فرزندى شود، تا اينكه خداوند به او فرزندى داد. روزى كه فرزندش به دنيا آمد اتّفاقاً راديو را روشن كرد نام روح اللّه خمينى را شنيد، گفت: نام بچه ام را روح اللّه خمينى گذاشتم. به لطف خدا، فرزند زنده ماند.او پس از چندى همه مرغ و خروس هاى خانه را جمع كرده به سفارت ايران آورد و به سفير گفت: مىخواهم اينها را براى امام خمينى هديه بفرستم.