در بازار كاشان ديوانه اى بود. وقت نماز وارد مسجد شد و با صداى بلند به مردم گفت: همه شما ديوانه هستيد. همه خنديدند. گفت: همه شما چه و چه هستيد. باز همه خنديدند. آنگاه آمد صف جلو و رو كرد به پيشنماز و گفت: آقا به تو بودم. بعد از صف اوّل شروع كرد و يكى يكى گفت: به تو بودم، به تو بودم، اين دفعه مردم عصبانى شده ديوانه را بغل كردند و از مسجد بيرون انداختند.از اين ديوانه ياد گرفتم كه گاهى بايد گفت: به تو بودم و سخنرانى عمومى تاثير ندارد.