مرحوم اشراقى از وعّاظ نامى و ملاى قم بود. مىگفت: براى سخنرانى به مجلسى مىرفتم، دنبال موضوع سخن بودم كه صف الاغهايى كه شن و ماسه مىبردند نظر مرا به خود جلب كرد. الاغ جلويى ايستاد و بقيه هم ايستادند. خركچى شروع به زدن الاغ آخرى كرد. من گفتم: عمو! اين خرِ آخرى تقصيرى ندارد. اشكال، از خرِ اوّلى است. اوّلى را حركت بده، بقيه حركت مىكنند.موضوع سخنرانى را پيدا كردم. رفتم بالاى منبر. گفتم: يك سرى از فسادهاى طبقه پائين زير سر جلويى هاست.اگر پدر و مادر خوب باشند، فرزندان خوب مىشوند.اگر معلّم خوب باشد، شاگرد خوب مىشود.اگر كدخدا خوب باشد، اهالى ده خوب مىشوند. و اگر...