در سوريه به قصد زيارت حُجربن عَدى يكى از ياران خاص حضرت على عليه السلام حركت كرديم، در بين راه دخترم سؤال كرد كه حجربن عدى كيست مقدارى كه مىدانستم گفتم، از آن جمله اين كه موقعى كه امام حسن عليه السلام خواست صلحنامه را قبول كند يكى از شرطها و مادّه هاى آن اين بود كه معاويه حُجر را آزاد كرده و او را اعدام نكند.وقتى وارد زيارتگاهِ حُجر شديم، يك قفسه كتاب در آنجا بود و در آن كتابى ده جلدى به نام «واعْلموا اَنّى فاطمه» به طور اتفاق يكى از جلدهاى آن را برداشته و باز كردم، در كمال تعّجب فصل و صفحه اى آمد كه در آن حالاتى از حجر نوشته شده بود از جمله اينكه حجر گفته بود: «اقطعوا راءسى فواللّه لا اَتبّرءُ من على ابن ابى اطالب» اگر گردنم را نيز بزنيد، به خدا قسم دست از علىّ عليه السلام بر نخواهم داشت.اين را كرامتى از آن بزرگوار دانستم.