به نمازجماعت بسيار با شكوه وشلوغى در مشهد رفته بودم. با خود گفتم: الا ن بهترين موقعيّت براى تبليغ است ببينم چگونه از آن استفاده مىكنند. نماز كه تمام شد ديدم يك نفر از پشت بلندگو اعلام كرد كه: توجّه! توجّه! ديشب بعد از نماز يك لنگه كفش گمشده است هر كس... تاءسف خوردم بر غفلت هاى خودمان.