شخصى كتابخانه بزرگ و كتاب هاى مهمى داشت. يك كتاب را در جعبه اى بالاى همه كتابها گذاشته بود. هركه مىآمد، سؤال مىكرد كه كتاب داخل جعبه چه كتابى است يكى مىگفت: شايد خيلى قديمى است، ديگرى مىگفت: آب طلاست، جلدش از پوست است و... آخر از او پرسيدند: اين چه كتابى است كه اينقدر احترامش دارىگفت: كتاب كلاس اوّل است. اگر كتاب اوّل را نمى خواندم، به خواندن كتاب هاى بعدى موفّق نمى شدم.