2- اقسام نعمتهايى كه در آفرينش ادراكات است - راه روشن جلد 7

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

راه روشن - جلد 7

ملا محسن فیض کاشانی؛ مترجم: سیدمحمد صادق عارف

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كشور آگاه مى‏شود و درباره آنها احكام شگفت‏آورى صادر مى‏كند كه بررسى آنها در اين جا غير ممكن است. آنگاه پادشاه بر حسب حكمتها و مصلحتهايى كه بر او آشكار مى‏شود لشكريانش را كه همان اعضاى بدنند گاهى در طلب و گاهى ديگر در گريز و زمانى در جهت تكميل تدابيرى كه به نظرش رسيده است به حركت در مى‏آورد.

آنچه ذكر شد بيان چگونگى نزول نعمتهاى خدا بر تو از حيث ادراكات است. گمان مكن كه ما حقّ اين مطلب را ادا و آن را به طور كامل بيان كرده‏ايم، چه حواسّ ظاهرى پاره‏اى از ادراكاتند و بينايى يكى از جمله حواسّ است و چشم تنها آلت آن است، و آن از ده طبقه مختلف تشكيل شده كه برخى از آن رطوبات و بعضى غشا با پرده و برخى غشاها همچون تار عنكبوت است و بعضى مانند مشيمه و برخى از رطوبات مانند سپيده تخم مرغ و بعضى همچون يخ است. هر يك از اين طبقات دهگانه داراى صفت و شكل و هيأت و عرض و دوران و تركيبى خاصّ مى‏باشد به طورى كه اگر اختلالى در يكى از اين طبقات دهگانه يا صفتى از صفات آن طبقه روى دهد بينايى مختلّ مى‏شود و چشم پزشكان از درمان آن در مى‏مانند. اين وضع يكى از حواسّ است و حسّ سامعه و ديگر حواسّ را به همين گونه قياس كن بلكه بيان كامل حكمتهاى الهى و انواع نعمتهاى او كه در حسّ بينايى و طبقات آن وجود دارد در مجلّدها كتاب نمى‏گنجد با آن كه چشم بيشتر از يك گردوى كوچك نيست. پس به همه حواسّ بدن و ديگر اعضا، و شگفتيهاى آن چه گمانى مى‏توان برد.

اينها اشاره‏هايى به نعمتهاى خداوند در آفرينش ادراكات بود.

2- اقسام نعمتهايى كه در آفرينش ادراكات است

بدان خداوند كه به تو چشم داده تا غذا را از دور بيابى اگر در طبع تو ميل و شوق و رغبتى قرار نمى‏داد تا تو را به سوى غذا بر انگيزانند بينايى عاطل و بى‏فايده بود زيرا چه بسيار بيمارى كه طعام را مى‏بيند و آن براى او از هر چيزى سودمندتر است ليكن رغبت به غذا از او ساقط شده و از آن نمى‏خورد و بينايى و ادراك نسبت به او عاطل و بى استفاده مانده است. پس ناگزير بايد تو را به آنچه موافق طبع تو است رغبتى باشد كه اين را شهوت مى‏گويند و به آنچه مخالفت طبع تو است نفرتى باشد كه آن را كراهت مى‏خوانند تا شهوت تو را به طلب و كراهت به گريز وادارد. از اين رو خداوند شهوت‏

/ 527